وحید حاج سعیدی روزنامه نگار: سیمون دوبوار خدا بیامرز جایی گفته: آنهایی که به خود اطمینان دارند، کمترین انتقاد دلسردشان میکند. آنها بی خبر از آن هستند که اشتباه و خطا میتواند راه پیشرفت را بگشاید، اشتباه را چون نقصی مادر زاد، فاجعهای جبران ناپذیر در نظر میگیرند!
الان هم داستان اختلاس با رویکرد چای است. حالا چهار نفر دور هم جمع شدند، شیطان گولشان زد و یک مختصر اختلاسی کردند که اگر کل مبلغ این اختلاس را بین ایرانیها تقسیم کنیم، به قول آن دوست بزرگوارمان سی چهل هزار تومان بیشتر نمیشود!
این عزیزان هم اشتباه کردهاند. درست … اما ما چون به خودمان اطمینان داریم در جریان نیستیم که اشتباه و خطا میتواند راه پیشرفت را بگشاید!
فلذا این چند روز همه تئوریسن و نظریه پرداز و کارشناس و حسابرس و … شدهاند و تحلیل نوشتهاند. یکی نوشته با این پول میتوان دو تا برج خلیفه ساخت! یکی نوشته چرا مطالبات چایکاران روی زمین مانده است! دیگری با عدد و رقم نشان داده با این پول چند تا ورزشگاه میتوان ساخت! آنهایی هم که مثل بنده زیاد سرشان در حساب و کتاب نیست و موجودی کارتهای بانکیشان به اندازه پیم ساعت احسان علیخانی هم نیست، طنز نویس شدهاند و این داستان را با زبان طنز به چالش کشیدهاند!
گردن آلپورت (Gordon Allport) روانشناس معروف عقیده دارد وقتی که از کسی انتقاد میکنیم، داریم به نوعی دست به جراحی شخصیت او میزنیم. همانند جراحی که میخواهد توموری را از بدن بیماری خارج کند و هنگام جراحی مواظب است رگ و پیهای سالم اطراف تومور آسیب نبیند. پس هنگامی که تیغ انتقاد را در دست میگیریم همان قسمتی را که باید زیر تیغ ببریم و مواظب قسمتهای سالم شخصیت باشیم. مثلاً وقتی میخواهیم از کسی به خاطر اختلاس انتقاد کنیم، نباید از واژههایی مثل از تو ناامید شدم! خاک تو اون سر خرت بریزم! تخم مرغ دزد شتر دزد میشود! تو خجالت نمیکشی اختلاس میکنی بی شعور؟! و غیره… استفاده کنیم که کل شخصیت فرد را زیر سؤال میبرد و فرد سرخورده میشود! راه درست اینست که پس از گوشزد کردن نکات مثبت شخصیت فرد، که تعداد آنها کم نیستند، از رفتار ناشایست او انتقاد کنیم و از او بخواهیم به رفتار زشتش فکر کند!
فی المثل کسی در داستان اخیر به حقیقت توجه به ذائقه ایرانی اشاره کرد؟ در جریان هستید که با اینکه چای هندی درجه یک به نام دارجلینگ ثبت سفارش شد، چای صادراتی ایرانی به مردم تحویل داده شد تا ذائقه ایرانی خدشه دار نشود! آیا کسی به برنامه ریزی، همت و تلاش دسته جمعی و خانوادگی در این رویداد اشاره کرد که نمی دونم «بدین همت توان گوی از جهان برد»، دو سه میلیارد دلار که سهل است! توجه به نیمه پر آفتابه را از یاد نبریم و نگاه سطحی و آبکی به مقولات به ویژه مقولات اقتصادی نداشته باشیم!