سکوت؛ سلاح پنهان بن سلمان!

0
86

دانیال دلاوری روزنامه نگار: گروه بین الملل: چندی پیش بود که بیشتر جهان روی «معامله بزرگ خاورمیانه» میان آمریکا، عربستان سعودی و اسرائیل متمرکز بودند. جو کنونی مرگ، ویرانی و فاجعه که در برابر چشمان ما آشکار می‌شود، با فضای پیرامون عادی‌سازی احتمالی عربستان و اسرائیل در هفته‌ها و ماه‌های قبل از جنگ فاصله زیادی دارد.

در حالی که برخی از ناظران ممکن است از حملات حماس در 7 اکتبر و شروع یک جنگ بزرگ شگفت زده شده باشند، برخی دیگر از مدت‌ها پیش نگران وقوع چنین خشونتی بودند. به دلیل تمایل شدید اسرائیل و ایالات متحده برای یک توافق عادی‌سازی با عربستان سعودی، مسئله حل‌نشده و در حال جوشش فلسطین عمدتاً نادیده گرفته شد.

نقطه عطف دیپلماتیک بایدن، پیروزی استراتژیک نتانیاهو

به نوشته فارن‌پالیسی، هم اسرائیل و هم ایالات متحده دلایل خود را برای فشار به سمت عادی‌سازی داشتند. برای واشنگتن، و به ویژه برای جو بایدن، واسطه‌گری چنین معامله بزرگی، میراث او را در تاریخ مستحکم می‌کند و نقطه عطف دیپلماتیک مورد نیاز او برای مبارزات انتخاباتی 2024 را فراهم می‌کند.

برای نتانیاهو، به رسمیت شناختن اسرائیل از سوی عربستان سعودی یک پیروزی استراتژیک می‌بود. اگر عربستان سعودی با عادی سازی روابط با اسرائیل موافقت کند، دیگر فشاری بر کابینه نتانیاهو یا هر کابینه آینده اسرائیلی برای دادن امتیازات قابل توجهی برای یک راه حل سیاسی که امنیت را برای فلسطینی‌ها و اسرائیلی‌ها فراهم کند، وجود نخواهد داشت.

زرادخانه دیپلماتیک ریاض

اکوایران در این باره نوشت: سپس این سؤال مطرح می‌شود که عربستان سعودی چگونه از اهرم خود در این بحران استفاده خواهد کرد. در حالی که نفت دیگر ابزار موثری برای فشار بر ایالات متحده و اسرائیل نیست، ریاض ابزارهایی در زرادخانه دیپلماتیک خود دارد که اگر به درستی به کار گرفته شود، به عربستان اجازه شکل دادن به آینده اسرائیل و فلسطین را می‌دهد.با ادامه جنگ، اسرائیل و ایالات متحده اعتبار خود را از دست می‌دهند. آواره کردن اجباری پناهجویان از خانه‌هایشان و سپس قطع امکانات ضروری بشردوستانه، راهی برای جلب حمایت نیست، چه رسد به مشروعیت یک کمپین نظامی. با گسترش فاجعه انسانی، ایالات متحده در حال از دست دادن اعتبار بین المللی است، به ویژه در خاورمیانه. در حالی که هرگونه اقدامی از سوی عربستان که بتواند اسرائیل را مجبور به توقف جنگ خود در غزه کند غیرواقع‌بینانه است، عربستان سعودی در حال استفاده از موقعیت نمادین خود در جهان اسلام، علیه اسرائیل است.

سیگنال به واشنگتن

به نوشته فارن پالیسی، ریاض یک تلاش دیپلماتیک را رهبری می‌کند که برای ایجاد یک روایت بین المللی طراحی شده است که قانونی بودن تجاوز نظامی اسرائیل و پوشش دیپلماتیک آمریکا برای آن را زیر سؤال می‌برد. نخبگان حاکم سعودی نه تنها استدلال دفاع از خود اسرائیل را رد می‌کنند، بلکه در حال حمله دیپلماتیک نیز هستند. وزیر امور خارجه عربستان سعودی رهبری کمیته دیپلماتیکی را برعهده دارد که از سوی اتحادیه عرب و سازمان کشورهای اسلامی مأموریت یافته است تا از پایتخت‌های مختلف بین المللی بازدید کند و برای آتش‌بس فوری فشار بیاورد.

اولین توقف این کمیته در پکن و سپس مسکو بود. این سیگنال روشنی به واشنگتن بود مبنی بر اینکه عربستان سعودی گزینه‌های دیگری در این جهان چندقطبی همیشه در حال تکامل دارد. علاوه بر این، از اهداف حضور این کمیته در سازمان ملل و پیشنهادهای مستمر گروه عربی-اسلامی برای حفظ فشار دیپلماتیک بر آمریکا -با برجسته کردن نقش واشنگتن به عنوان مانعی برای آتش بس- است.

سلاح دیپلماتیک مخفی

سعودی‌ها همچنین از یک ابزار دیپلماتیک نادیده گرفته شده استفاده می‌کنند: سکوت. امتناع صریح آن‌ها از هرگونه بحث سیاسی قبل از آتش‌بس به اسرائیل امکان تعیین افق سیاسی روشن برای پس از جنگ را نمی‌دهد و به این صورت به آن فشار می‌آورد. همانطور که وزیر خارجه عربستان گفت: «وقتی هر روز ده‌ها نفر کشته می‌شوند، چه آینده‌ای برای صحبت وجود دارد.»

نخبگان حاکم سعودی دلیل دیگری نیز برای اجتناب از هرگونه بحث درباره «روز بعد از جنگ» دارند. آن‌ها بر این باورند که پرداختن به این ایده به ایجاد آتش‌بس دائمی کمک نمی‌کند و می‌تواند با دادن مشروعیت ضمنی به نبرد کنونی اسرائیل –مشروعیتی که از دست رفته- شریک جرم تلقی شود. ریاض قبلاً این اشتباه را کرده است.

در سال 2006، زمانی که جنگ حزب‌الله و اسرائیل آغاز شد، نخبگان وقت حاکم سعودی موضعی عمل‌گرایانه، در انتقاد هم‌زمان از اسرائیل و حزب‌الله داشتند. وزارت خارجه عربستان اعلام کرد در حالی که آن‌ها از اهداف عربی حمایت می‌کنند، «باید بین مقاومت مشروع و ماجراجویی‌های حساب نشده‌ای که توسط عناصر داخل [لبنان] و کسانی که پشت سر آن‌ها هستند انجام می‌شود، تفاوت قائل شد.»با توجه به این پاسخ محاسبه شده و انتظار عمومی برای محکومیت صریح اسرائیل، این انتقاد دوگانه به عنوان نشانه ضمنی مدارا با رفتار اسرائیل تعبیر شد. این چیزی است که امروز نخبگان حاکم سعودی می‌خواهند از آن اجتناب کنند و نمی‌خواهند در جهت اهداف سیاسی اسرائیل از آن‌ها استفاده شود.عربستان سعودی به خوبی درک می‌کند که چگونه اقدامات و اظهاراتش می‌تواند به گونه‌ای تلقی شود که به نظر برسد سعودی‌ها و اسرائیلی‌ها در مورد آینده غزه با هم موافق هستند، چیزی که دور از واقعیت است.

اهرم قدرتمند بازسازی غزه

جایی که ریاض دارای اهرم واقعی است در مورد تأمین مالی است. اسرائیل هرگز با ظرفیت مالی عربستان سعودی و سایر کشورهای شورای همکاری خلیج فارس برابری نخواهد کرد. اقتصاد اسرائیل با مشکل مواجه است و به گفته یک منبع، در طول این کمپین هفته‌ای 600 میلیون دلار هزینه می‌کند.

این دقیقاً همان چیزی است که به سعودی‌ها، کشورهای شورای همکاری خلیج فارس و کشورهای عربی اهرم فشار می‌دهد، زیرا هرگونه تلاش برای بازسازی غزه می‌تواند برای سوق دادن اسرائیل به سمت یک روند [به اصطلاح] صلح استفاده شود. در غیر این صورت، فقط به زمان بستگی دارد که منطقه دوباره در وضعیتی مشابه قرار بگیرد -و شاید هم بدتر.

در حال حاضر در اسرائیل و واشنگتن افکار واهی وجود دارد که عربستان سعودی و سایر کشورهای شورای همکاری خلیج فارس صورتحساب لشکرکشی اسرائیل به غزه را خواهند پرداخت. فرض اینکه عربستان سعودی و کشورهای شورای همکاری خلیج فارس به سادگی با پرداخت هزینه بازسازی این فاجعه موافقت کنند و سپس مسئولیت امنیت آن را بر عهده بگیرند، توهمات ساده‌لوحانه‌ای است که بسیاری در اسرائیل و غرب دارند.

گفتمان‌های غربی و اسرائیلی اغلب کشورهای شورای همکاری خلیج فارس را بازیگرانی غیرمنطقی نشان می‌دهند که ابتدا خرج می‌کنند و بعد فکر می‌کنند. این دور از واقعیت است. امروزه، هیچ چیزی در عربستان سعودی خرج نمی‌شود، مگر اینکه که در خدمت منافع پادشاهی تلقی شود. «اول عربستان» اصلی است که سیاست خارجی عربستان بر آن استوار است.یکی از دشواری‌های تأمین بودجه توسط عربستان برای بازسازی غزه این است که خود عربستان سعودی در حال انجام فرآیند بازسازی خود است، به این امید که در نهایت اقتصاد خود را به دور از نفت متنوع کند تا بقای کشور را برای نسل‌های آینده تضمین کند. سعودی‌ها پول دارند، اما این پول برای سرمایه‌گذاری در آینده عربستان سعودی است. با این حال، این بدان معنا نیست که نخبگان حاکم سعودی مایل به سرمایه گذاری در کشور آینده فلسطین نیستند و نمی‌خواهند نقش قابل توجهی در بازسازی زیرساخت‌های آن داشته باشند.

اگر به درستی، در چارچوب درست، با افق درست و با اهداف درست انجام شود، انگیزه‌های عربستان سعودی و دیگر کشورهای عربی برای مشارکت در بازسازی غزه می‌تواند افزایش یابد. مهم‌ترین این اهداف مشترک، امنیت منطقه است، زیرا این جنگ نشان داد که مسئله فلسطین چیزی است که دیگر نمی‌توان آن را زیر فرش زد.

این جنگ همچنین خطر سرریز درگیری – از مرز لبنان و اسرائیل تا حملات یمن به کشتی‌های بین المللی در دریای سرخ – را نشان داد که پتانسیل آن را دارد که کل منطقه را بی ثبات کند. این خطر منطقه‌ای می‌تواند اهرمی برای سعودی‌ها در مقابل اسرائیل و انگیزه‌ای برای پیگیری صلح پایدار باشد.

«شکوفایی منطقه‌ای» اصطلاح رایجی است که در لفاظی‌های ولیعهد محمد بن سلمان استفاده می‌شود. دقیقاً از این زاویه می‌توان سرمایه گذاری سعودی‌ها در بازسازی غزه را دید، اما تنها به عنوان بخشی از یک روند سیاسی، با افق‌های سیاسی روشن که به دنبال حل مسائل اصلی این درگیری باشد. عربستان سعودی در حال حاضر با عدم موافقت با عادی سازی اهرمی بر اسرائیل دارد، و با تلاش برای رهبری بازسازی غزه، می‌تواند اهرم خود بر اسرائیل را تقویت کند، زیرا بدون زیرساخت‌های فعال، نگرانی‌های امنیتی اسرائیل تنها افزایش می‌یابد.

با توجه به ماهیت و پیچیدگی این درگیری، هیچ رهبر واحدی وجود ندارد که بتواند مسئولیت آن را بر عهده بگیرد، بلکه رهبران معدودی هستند که می‌توانند با استفاده از اهرم‌های خود در یک فرآیند هماهنگ، بر وضعیت تأثیر بگذارند. با وجود سیاست خارجی قدرت‌نمایانه اخیر پادشاهی، فرض این که سعودی‌ها این مسئولیت را بر عهده بگیرند، محتمل نیست.

حقیقت این است که عربستان سعودی همیشه نقش اصلی را در رابطه با این درگیری داشته است، اما رویکرد رهبری از پشت صحنه را ترجیح داده است. این رویکرد به آن اجازه داده است تا بدون قرار گرفتن در خط مقدم سیاسی و به خطر انداختن منافع استراتژیک خود، از وزن دیپلماتیک و نمادین خود استفاده کنند. نخبگان حاکم سعودی به این نتیجه رسیدند که تلاش‌های سیاسی زیادی برای یک فرآیندی بی‌ثمر انجام داده‌اند و بنابراین هرگز خود را در پیچیدگی‌های مذاکرات وضعیت نهایی فلسطین و اسرائیل وارد نکرده‌اند.

مشکل این است که با توجه به عدم تقارن چشمگیر در قدرت بین فلسطینی‌ها، اسرائیل و مدافع سرسخت آن در واشنگتن، ثابت شده است که روند صلح قبلی از نظر ساختاری محکوم به شکست است. شاید قبل از اینکه ریاض گامی بردارد و قاطعیت بیشتری در این زمینه نشان دهد، نخبگان حاکم سعودی باید افق سیاسی روشن و ساختاری بهبود یافته برای روند صلح ببینند. در آن مرحله، آن‌ها ممکن است از اهرم مالی قابل توجه خود برای شکل دادن به نتیجه استفاده کنند.

ارسال دیدگاه

لطفا نظر خود را وارد کنید
لطفا نام خود را اینجا وارد کنید