تعامل کشورها با طالبان؛ درست یا غلط؟

0
104

از به قدرت رسانیدن طالبان، دوسال و اندی می‌گذرد. در این مدت انتظار بر این بود تا همسایه‌ها، منطقه و جهان با درک ماهیت تروریستی طالبان، این گروه اجیر، به تنبیه بیشتر آن بپردازد. اما با تأسف که چنین نشد و کشورها بدون رعایت جنبه‌های احتیاط و مدنظر گیری عواقب این تعامل خطرناک، به دنبال منافع خود هستند و کماکان به راهبرد تعامل تاکتیکی و راهبردی باگروه طالبان، ادامه می‌دهند. حال باید چرایی این تعامل نامیمون را برای وضاحت و روشن سازی بیشتر موضوع، کاوش کنیم. چون در جریان بیشتر از دوسال، کشورهای منطقه و فرا منطقه با طالبان تعامل نا متعارف داشته‌اند. از آنها در نشست‌ها و گردهمایی‌ها، دعوت کرده و تلاش کرده‌اند تا آهسته آهسته این گروه را شامل یک روند عادی سازی روابط، بسازند و به اصطلاح از آب گل آلود، ماهی بگیرند.

از سوی دیگر، خصوصیت عجیب و غریب طالبان مبنی بر انطباق پذیری و انعطاف بیشتر در قسمت جلب توجه کشورهای دنیا، شرایط را برای این تعامل مساعده ساخته است. طالبان در این عرصه، با هوشمندی بیشتری عمل کرده‌اند و توانسته‌اند تا حدودی قفل‌های بسته را به روی‌شان، بگشایند. دیگر برای طالبان، احساسات عقیدتی، دینی و ایدیولوژیک مهم نیست. بحث تداوم در قدرت و حفظ آن، در اولویت قرار دارد.

بنابراین قصد من در این نوشته بر این است تا با ارائه نکاتی، به گونه مجمل و مشخص به طرح و ارائه دلایل برای اثبات چرایی تعامل کشورها با طالبان بپردازم. پس این کار را شماره وار و مشخص همین جا ارائه می‌کنم که قرار ذیل مرقوم می‌شوند:

– بحث ارتباطات فکری و فرهنگی کشورها که افغانستان و جغرافیای آن را جز یک عمق استراتیژیک خود حساب می‌کنند. کشورهای همسایه و منطقه بیشتر در این حلقه شامل‌اند؛

– بحث منافع اقتصادی، سیاسی و ایدیولوژیک که شامل کشورهای منطقه، همسایه و جهان می‌شود. ایران با نفوذ فرهنگی، پاکستان با دید عمق استراتیژیک، آسیای مرکزی به تجارت و اقتصاد، هند و ترکیه و کشورهای عربی، در تلاش هژمونی سیاسی، چین دید اقتصادی، سیاسی و ایدیولوژیک، شامل این حلقه است؛

– بحث رقابت در عرصه نفوذ سیاسی و فکری که شامل چین، روسیه، ایران و ترکیه و کشورهای عربی می‌شود؛

– بحث استفاده از فرصت‌ها برای کشورهای دخیل در قضیه افغانستان که از این بحران برای اهداف سیاسی خود، تلاش می‌کنند. چین، روسیه، ایران، پاکستان، ترکیه، کشورهای آسیای مرکزی، اروپا، امریکا و خاورمیانه که همه شامل این حلقه می‌شوند؛

– بحث ژئوپولیتیک و مبحث جغرافیای سیاسی که شامل قدرت‌های ایدیولوژیک مانند چین، روسیه، ایران، امریکا و بعضی از کشورهای اروپایی می‌شوند. البته نقش ترکیه و رقابت آن با دنیای عرب را هیچگاه نباید نادیده گرفت. ترکیه برای تحقق ایده پان ترکیسم، با کشورهای ایران، عربستان و امارات در یک رقابت دایمی است و عمدتاً حوزه این رقابت را خاورمیانه، آسیای مرکزی، حوزه قفقاز و افغانستان در بر می‌گیرد؛

– بحث ایجاد از زنجیره‌های از دوستان و متحدان متعارف و غیر متعارف که در رقابت‌های منطقه‌ای و جهانی برای قدرت‌های جهانی و منطقه‌ای کاربرد دارند. در این بحث افغانستان می‌تواند منحیث یک اهرم فشار برای امتیاز گیری در سایر نقاط جهان مطرح شود و طالبان، آماده‌ترین نیرو در این بازی‌ها اند؛

– تروریسم تعبیه شده در جغرافیای افغانستان، زمینه را برای بازی‌های متعدد سیاسی و استخباراتی برای کشورهای مختلف، فراهم ساخته و فرصتی خوبی را در اختیار طالبان قرار داده است؛

– بحث مجبوریت های سیاسی، امنیتی و اقتصادی که جنوب را به شمال و شرق را به غرب آسیا، وصل کرده و نشان می‌دهد که افغانستان کماکان در تحت هر شرایطی، یک جغرافیای جذاب و قابل توجه برای قدرت‌های مختلف همسایگی، منطقه‌ای و جهانی است و از این اهمیت، هیچ گاه کاسته نمی‌شود؛

– بحث حضور در میدان افغانستان که بعداز مرحله پسا طالبان، قرار است اتفاق بیفتد. کشورهای مختلف نمی‌خواهند تا زمینه‌های نفوذ، حضور و شراکت در میدان افغانستان را حتی در کوتاه‌ترین زمان از دست بدهند؛

– بحث برجسته ساختن نقش سازمان‌های غیر دولتی که اهرمی برای فشار به دولت‌ها می‌شوند و باعث می‌شوند تا مسولیت کمتری متوجه قدرت‌های شوند که با طالبان، تعامل را در دستور کار قرار داده‌اند و از کارت طالبان در جهت تأمین منافع اقتصادی، سیاسی و امنیتی خود، بهره می‌برند؛

– از اینکه هیچ قاعدهٔ حاکمی بر وضعیت و نظام بین الملل وجود ندارد و حاکمیت آن کاملاً منتفی است و نظام تک قطبی سلسله مراتبی، در حالت گذار به دنیای پسا قطبی است، لذا در فضای انارشیک فعلی، هیچ قاعده منظمی برای تعامل حتی با گروه‌های تروریستی نیز وجود نداشته و نه هم مسولیتی در این عرصه متوجه عامل مشخصی، وجود دارد. بنا بحث تعامل با طالبان نمی‌تواند جدا از این مباحث باشد.

بر آیند این تعامل نامیمون چه خواهد بود؟

دنیا زود متوجه این عملکرد اشتباه خواهدشد. مخصوصاً کشورهای همسایه که با چالش‌های تروریسم و مواد مخدر مواجه هستند و حتی همین طالبان در صورت تداوم در قدرت سیاسی، می‌توانند منحیث یک پناهگاه و الهام دهندهٔ ایده جدایی طلبانه گروه‌های مختلف از کشورهای مختلف همسایه و منطقه باشند. طالبان منحیث یک گروه نیابتی، تروریستی، فاقد مشروعیت بین المللی و داخلی، به شدت در تضاد با مدنیت شهری، پیشرفت و ترقی، ناقض حقوق بشری، هیچگاه یک گزینهٔ مطمئن برای تعامل و شراکت نخواهند بود. اما همین کشورها که نگران جدی وضعیت افغانستان‌اند و هر روز از حاد شدن معضل تروریسم در سطح منطقه، اظهار نگرانی می‌کنند، به تعامل با طالبان، رو می‌آورند. عجیب است دنیای سیاست که دوست و دشمن دایمی ندارد و تنها منافع دائمی است که زمینه هرگونه معامله و انتخاب دوست و دشمن را فراهم می‌سازد.

 

ارسال دیدگاه

لطفا نظر خود را وارد کنید
لطفا نام خود را اینجا وارد کنید