در یکی دو روز اخیر، حملات متقابل ج.ا ایران به دو کشور عراق و پاکستان را شاهد بودهایم. اوایل عدهای فکر میکردند یا میگفتند که ایران اگر راست میگوید پاکستان هستهای را بزند. ایران در اقدامی تهورآمیز این کار را انجام داد. در این یادداشت به تحلیل اوضاع فعلی که به این تکانشها منجر شده است، میپردازیم.
خاورمیانه تقریباً به شکل کاملی در وضع طبیعیای که هابز توصیف کرد، قرار گرفته است. این وضعیت حاصل از بر هم خوردن توازن قوای سنتی در این منطقه است. در واقع ما با وضعیتی مواجه هستیم که میتوان آن را «توازن نامتقارن» نامید. توازن نامتقارن وضعیتی است که در یک طرف کشورهای اتمی قرار گرفتهاند و در طرف دیگر گروههای فروملی که به نام گروههای مقاومت شهره هستند. استفاده از سلاح هستهای در روزگار امروز هزینهٔ بسیار بالایی دارد و اینگونه نیست که دلبخواهی استفاده شود. به نظر میرسد در خاورمیانه توازن نامتقارن بیشتر کار آمد است. یکی از مولفههای این توازن نامتقارن «تجارت» است.
مثلاً شاهد این هستیم که یمن کشتیهایی که به مقصد اسرائیل در حرکتند را بدون کوچکترین ابایی مورد حمله قرار میدهد. در ذیل این عدم تقارن «نفت» وجود دارد. هر گونه چالشی که ایران و گروههای مقاومت متصل به آن را به مبارزه بطلبد، تأثیر شگرفی بر قیمت جهانی نفت خواهد داشت که همین خود باعث خویشتنداری هر چه بیشتر قدرتهای اتمی میشود. حتی شاهد این بودهایم که حملهٔ انگلیس و آمریکا به یمن نیز قیمت نفت را متأثر کرد و میکند.
عربستان، که برنامههای چندصد میلیاردی برای آیندهاش دارد هر چه بیشتر سعی بر این دارد که این اوضاع را آرام کند. عربستان و به دنبالهٔ آن سایر کشورهای شورای همکاری خلیجفارس میدانند که تنش در منطقه به منزلهٔ عقبگرد آنان خواهد بود. در اینجا بُعد دیگر این نوع موازنه نمایان میشود که «بیطرفی مثبت» است. بیطرفی مثبت یعنی اینکه از بحران دور باش ولی برای حل بحرانی که ضرر بسیار میرساند باید نقش «میانجی» را در حل و فصل اختلافات به کار گرفت. به همین دلیل است که عربستان مرتباً از راهکارهای دیپلماتیک با آمریکا و اسرائیل در ارتباط است. عمان بیشترین نقش را دارد. نقش قطر هم برجسته است.
در این وضعیت حساس، به هرحال به دلیل موضعی که ایران از دوران پسا انقلاب داشته به عنوان یک «تهدید بالفعل» برای رقبایش تبدیل شده است. اسرائیل که با منطق بقا زیست میکند از هیچ راهی برای عقب زدن ایران فروگذار نمیکند. ترور و خرابکاریهای فنیای که در ایران رخ میدهد این بحث را تأیید میکنند. حالا در این بازدارندگی نامتقارن، ایران یک وزنهٔ اصلی حساب میشود. این گونه نیست که بگوییم ایران هستهای نیست پس در مقابل تهدیدات قدرتهای هستهای کوتاه میآید. این گونه نیست، ایران با دو راه کار با این موازنه کار میکند.
بنا به گزارش دبیرکل آژانس بینالمللی انرژی اتمی، ایران اتمی نیست، لکن «در آستانهٔ آن» قرار دارد. تقریباً میشود گفت این در آستانه بودن تفاوت زیادی با بمب اتم بودن ندارد. راه دومی که ایران بکار گرفته، «جنگ نامتقارن» است. گروههای نظامی تحت نظارت و فرمان ایران درست به مانند «دست و پاهای اختاپوس» حفاظی برای ایران هستند. ایران با استفاده از پروکسیهای خودش، عمق استراتژیک اسرائیل را به شدت محدود کرده است. البته طبیعی است که اسرائیل هم دورتا دور ایران را محاصره کرده است. حال، ایران در این وضعیت باید بین بد و بدتر دست به انتخاب بزند.
بد این است که حاکمیت پاکستان و عراق را نقض کند، و به دشمنانش بفهماند که توان پاسخگویی دارد یا اینکه بدتر را انتخاب کند. یعنی هیچ کاری نکند. هنری کیسینجر میگوید: «لافی که باور شود، بسیار کارآمدتر از تهدیدی است که به آن اهمیتی داده نمیشود.» بنابراین یکی دیگر از ابعاد این موازنه در منطقه خاورمیانه یا بهتر بگوییم غرب آسیا «پاسخهای نامتقارن» است. در نظر بگیرید سابقاً عربستان با جتهای پیشرفته یمن را هدف قرار میداد؛ اما یمن با یک موشک به آرامکو جهان را تکان میداد. انتخاب بد ایران پای آن را به شورای امنیت کشاند. ما باید به خاطر داشته باشیم که اسرائیل نیستیم که شورای امنیت جرات نداشته باشد علیه کارهای ما قطعنامه بدهد.
ایران در اینجا میتواند به وزنهٔ روسیه و چین امیدوار باشد. البته نگارنده احتمال میدهد که اگر اوضاع به صدور قطعنامه غیرالزام آور به ایران بکشد ما شاهد رأی ممتنع یا منفی چین یا روسیه خواهیم بود. اگر ممتنع باشد رأی، قطعنامه تصویب میشود. به هرحال «گربهٔ چینی و روسی برای رضای خدا موش نمیگیرد.» از شرایط حاضر حملات ایران به اربیل عراق و پاکستان چند تحلیل میتوان داشت؛
1) تقلیل رابطهٔ ایران و این دو کشور و سفت شدن هر چه بیشتر پای اسرائیل با انگارهٔ «تهدید مشترک ایران» در این دو کشور.
2) تصویب قطعنامه غیر الزام آور برای محکوم کردن ایران که با رأی منفی «احتمال کم» و ممتمع روسیه و چین همراه خواهد بود.
3) حل و فصل مسئله مثل سابق به صورت دیپلماتیک. احتمال میرود ایران با پاکستان نیز مثل عراق به توافقی برای پاکساری تروریستهای جیشالعدل از مناطق مرزی ایران «بلوچستان» برسد.
4) یکی از مهمترین تبعات این حملات بدبین شدن ملتهای عراق و پاکستان هر چه بیشتر به ایران است.
5) ادامه یافتن حملات ایران به این دو کشور تا آنها را به میز مذاکره بکشاند.
6) اعمال تحریمهای بیشتر از جانب آمریکا یا اتحادیه اروپا به منظور «مقابله با تهدید علیه و نقض صلح.»
بنابراین ایران چه کاری انجام دهد چه انجام ندهد، همچنان باید با تبعات رفتار انقلابی خود دست و پنجه نرم کند. در این وضعیت توازن نامتقارن، «ایرانِ در آستانهٔ هستهای شدن» بسیار خطرناکتر و قابلقبولتر از «ایران هستهای» است.