سید محمد شفیعی دانشجوی کارشناسی ارشد روابط بینالملل دانشگاه گیلان: بعد از حمله اخیر به کنسولگری ایران در سوریه، گمانه زنیها در رابطه به نوع پاسخ ایران به این واقعه متفاوت است، عدهای قائل به پاسخ مستقیم هستند و عدهای قائل به این هستند که حزبالله به نیابت از ایران وارد عمل خواهد شد. اصل هدف بنیامین نتانیاهو در حمله به کنسولگری، کشاندن مستقیم حزب الله به جنگ و گسترده کردن جنگ از این طریق است و نه کشاندن ایران به ورطه جنگ. حال بررسی خواهیم کرد که حزبالله حاضر است مستقیماً وارد جنگ با اسرائیل شود و عامل انتقام نیابتی احتمالی ایران شود یا خیر.
چند تصویر را مرور کنیم.
نقش حزبالله: حزبالله در جنگ اخیر غزه، نه قرار است آنچنان درگیر شود و نه آنچنان عقب برود. حزبالله قرار است بخشی از توان اسرائیل را در مرزهای شمالی نگه دارد، به همراه این هشدار که اگر خیلی اوضاع بحرانی شد، از شمال هم جبهه علیه اسرائیل باز خواهد شد.
نتانیاهو: هدف نتانیاهو از طرح حمله به کنسولگری، کشیدن پای ایران به جنگ است تا با گسترده کردن جنگ حمایتهای بیشتری جلب کند، به نوعی حیاتِ نتانیاهو در جنگ است. در کل برایش فرقی ندارد که ایران با سوریه ورود کند یا لبنان در نهایت به خواستهاش میرسد، حال اگر ایران ورود کرد که چه بهتر. ایران، حزبالله و… همگی در یک پکیج قرار دارند؛ «محور مقاومت». نمیتوان گفت هدف اسرائیل، ایران نبوده و حزبالله یا سوریه بوده است. چون در این مورد خاص قطعاً هدف نتانیاهو فقط و فقط خود جمهوری اسلامی بوده است. نتانیاهو تا به حال با مجموعه هماهنگ محور مقاومت به رهبری ایران و بدون دخالت مستقیم ایران مواجه بوده، حالا به دنبال باز کردن این پکیج است تا ایران را از پشت این گروهها خارج کند و مستقیم وارد خط مقدم نبرد کند. اما حزبالله ممکن است بابت ایران یا به طور کلی وارد جنگ مستقیم شود؟
گروههایی نظیر حزبالله و سایر گروههای محور مقاومت یک عامل درونی هم بر آنها حاکم است و آن بحث اپوزیسیون این گروهها و مردم کشورشان است که اگر بر فرض در راستای انتقام ایران وارد جنگ مستقیم شوند این اتهام از داخل و توسط افکار عمومی کشور خودشان به سمتشان نشانه میرود که بابت ایران، کشور را وارد بحران کردهاید و پایبندی شما به ایران بیشتر است تا کشور خودتان. مانند موردی که در عراق در قبال حشد الشعبی گفته شد. نتانیاهو هم میداند که به دلیل همین عامل داخلی، این گروهها مستقیماً به نام ایران نمیتوانند در این مورد به خصوص علیه آن عمل کنند. و اصلاً برای همین این نوع حمله را انتخاب کرد که ایران را انفرادی مجبور به پاسخ و درگیری کند.
دوم اینکه، این گروهها در این مورد به خصوص اگر هم حرکتی بکنند مثال: حمله کرده به یک پایگاهنظامی اسرائیل و بر فرض 1000 نفر را هم بکشند نه به نام ایران که به نام حمایت از فلسطین این کار را خواهند کرد. یعنی به عنوان مکمل انتقام ایران ولی نه به نام ایران.
ایران بعد از حمله به کنسولگریش در سوریه عملاً در دو راهی قرار گرفته که به لحاظ حیثیتی حمله مستقیم به اسرائیل و هدف قرار دادن یک سولهخالی 20 متری، اعتبار بیشتری برای ایران دارد تا اینکه گروههایی نظیر حزبالله بخواهند این کار را برایش انجام دهند (حال آنکه عدهای از معتبرترین کارشناسان، حزب الله را نه یکی از پراکسیهای ایران که در اتحاد استراتژیک با ایران میدانند).
باید به این نکته اشاره کنیم که بزرگترین نیروی نیابتی و نیروی تهاجمی که اسرائیل در منطقه از آن ترس دارد حزبالله است.
در همین راستا باید گفت بعضی از مشتها وقتی که باز نشدهاند ارزش دارند. حزبالله نیز در همین قاعده میگنجد تا زمانی که از آن ترس وجود دارد ارزش بیشتری دارد و اگر این مشت باز شود ارزشش کم میشود. حزبالله مشتباز نشده ایران است، حزبالله اگر کاری نکند و این ترس اسرائیل از آن باقی بماند ارزشش بیشتر است تا اینکه بیاید جنگی را آغاز کند، تلفاتی بگیرد و تلفاتی بدهد.
ایران تمایلی ندارد مشت خود را کاملاً باز کند. ایران ابهتی دارد که همواره بر آن تکیه داشته و بیان داشته که اسرائیل را طی این مدت 45 ساله مستقیماً مورد هدف قرار نداده و این پراکسیهایش هستند که با اسرائیل مشغولند و این عامل ابهتی محسوب میشده است. میتوان گفت همین عامل هم سبب شده است تا ایران در واکنش نشان دادن به حادثه کنسولگری با محدودیتی روبه رو باشد که چگونه عمل کند که برای پسگیری حیثیت، ابهت خود را فدا نکند. اکنون ایران مشغول سبک سنگین کردن در رابطه با واکنشنشاندادن به اسرائیل است.
به عبارتی بهتر ایران به دنبال این راهحل است که همزمان هم پاسخش مستقیماً از سمت خودش و بازدارنده باشد و هم از سوی دیگر ابهت خودش و حالت و نظم فرسایشی گروههای مقاومت علیه اسرائیل را نیز حفظ کند.