از فراز صلح تا نشیب جنگ

0
106

فرزانه پاشایی کارشناس ارشد روابط بین الملل: در بررسی آنچه امروز در نقطه‌ای از جهان می‌گذرد که در طول سالیان متمادی در آغوش جنگ، خواب صلح می‌بیند باید یک قدم به عقب برداشت. یعنی زمانی که امپراتوری عثمانی بر منطقه‌ای که امروز با نام فلسطین آن را می شناسیم حکم می‌راند و با شیوه حکمرانی خود مبتنی بر اعمال ارجحیت‌های قومی، ملی‌گرایی عربی را حیات بخشید. ایجاد این روحیه از یک سو حمایت اعراب از جبهه متفقین علیه عثمانی در جنگ جهانی اول را سبب شد و از سوی دیگر نزاع اعراب با جمعیت یهودیانی که در اقلیت بودند را نیز سبب شد. نزاعی که با صدور اعلامیه بالفور توسط بریتانیا در سال 1917 (مبنی بر تاسیس موطنی برای ملت یهود) چون بارقه‌هایی از تقابل با این اقدام آغاز و با اعلام تاسیس دولت یهود در 14 مه 1948 به آتش شعله‌ور خشم مبدل شد.

از آن زمان تا کنون تلاش مجامع و سازمان‌های بین‌المللی و همچینین اعراب واسرائیل برای فائق آمدن بر این خشم نتایج گوناگونی را در برداشته اما همچنان دستیابی به صلح دائم را ممکن نساخته است. در بررسی روند مذاکرات صلح اعراب و اسرائیل به عناوین متنوعی برمی‌خوریم از تلاش برای ایجاد صلح توسط فولکه برنادوت، دیپلمات ارشد سوئدی که سرانجامش به ترور توسط اعضای یک گروه شبه‌نظامی صهیونیستی در 1948 منجر شد تا موافقتنامه‌های شناخته شده‌تری چون کمپ دیوید، اسلو، ژنو، آناپولیس و البته پیمان ابراهیم که به معامله قرن شهرت یافت. حال پرسش آن است که آنچه در نه ماه اخیر بر نوار غزه گذشته است چه تاثیری بر مذاکرات صلح در آینده خواهد داشت؟

نزاع ساکنان باریکه غزه و به طور مشخص گروه شبه نظامی حماس با اسرائیل رنگ‌وبوی خونین‌تری نسبت به تمام تنازعات پیشین دارد. با یک مقایسه ساده می‌توان عمق این فاجعه را درک کرد. به طور مثال تعداد فلسطینیانی که جان خود را تا کنون از دست داده‌اند از تعداد کل کشته‌شدگان در انتفاضه اول و دوم نه تنها بیشتر بلکه فاصله‌ای چشمگیر دارد. بدیهی به نظر می‌رسد که این حجم از کشتار شکاف موجود در مسیر دستیابی به صلح را عمیق‌تر سازد آنچه تحلیل‌گران همواره به عنوان زمینه‌های روانشناختی عدم دستیابی به صلح میان اعراب و اسرائیل یاد می‌کنند.

روی دیگر سکه، گروه مسلح حاکم بر نوار غزه یعنی حماس است. این گروه با آغاز جنگ در هفتم اکتبر بخشی از دکترین نظامی اسرائیل در خصوص غافلگیری دشمن و جنگ پیشگیرانه را زیر سوال برد. به نظر می‌رسد تحت تاثیر این عامل، مساله حماس در مذاکرات آینده توجه و تمرکز بیشتری را به خود جلب کند.از سوی دیگر با توجه به حمایت برخی از کشورهای منطقه از این گروه و بویژه ایران، معادلات مذاکرات صلح از این منظر متاثر خواهند شد.یک سناریو می‌تواند حول محور تهدید مشترک و منافع مشترک به عنوان نقاط اشتراک دیدگاه اسرائیل و اعراب در تقابل با ایران باشد. از این منظر باید در انتظار ادامه روند عادی سازی روابط اعراب و اسرائیل بود.

سناریوی دیگر می‌تواند تعویق، تحریم و ترک روند مذاکرات بویژه از سوی کشورهایی چون عربستان سعودی تحت تاثیر افکارعمومی جهان عرب و اسلام شکل گیرد. البته این نکته را نیز باید در نظر داشت که تغییر رویکرد در سیاست خارجی کشورهای حوزه خلیج فارس مبنی بر توجه به دیپلماسی اقتصادی وانرژی، سناریوی دوم را تضعیف می‌کند.مساله مورد نظر دیگر عبور اسرائیل از خطوط قرمزی است که در مذاکرات صلحی که با برخی از کشوهای عرب داشته، رخ داده است. نمونه بارز آن را می‌توان در حمله به منطقه مرزی رفح مشاهده کرد. حمله‌ای که حساسیت‌های جهانی را به سبب فجایعی که رقم خورد برانگیخت و طرف مصری را مجبور ساخت تا مفاد توافق‌نامه کمپ دیوید را به اسرائیل گوشزد کند. این مساله ممکن است بر بی‌اعتمادی اعراب و اسرائیل در ادامه مذاکرات صلح در آینده بیافزاید.

بعد دیگری از آنچه در روزهای جنگ حماس و اسرائیل می‌گذرد را باید از منظر سایر کنشگران نظام بین‌الملل نگریست. قطعا مواضع کنونی این کنشگران به ویژه قدرت‌های بزرگ، روند مذاکرات صلح را متاثر خواهد ساخت. تعهد کشورهایی چون ایالات متحده امریکا وآلمان مبنی بر دفاع از موجودیت و امنیت اسرائیل همواره بر توسعه روابط عبری و عرب زبانان منطقه موثر بوده است. این موضوع به وضوح در جریان عادی سازی روابط عربستان و اسرائیل مشهود بود، جریانی که با آغاز حمله حماس و شروع جنگ در حال حاضر متوقف است. علاوه بر این با پیوستن کشورهای اروپایی به جمع آنانی که فلسطین را بعنوان یک کشور به رسمیت می‌شناسند بعد دیگری از آنچه به تناسب وقوع جنگ حماس و اسرائیل می‌تواند بر مذاکرات صلح اثرگذار باشد نیز مورد توجه قرار می‌گیرد. گرچه طرف‌های اسرائیلی این اقدامات را عاملی دیگر در سخت‌تر شدن مذاکره با فلسطینیان عنوان می‌کند اما در نگاهی دیگر، بیانگر شکل‌گیری عزمی جهانی برای پایان دادن به بحران سالخورده خاورمیانه است. بحرانی که در فراز و فرود جنگ و صلح همچنان به حیات خود ادامه می‌دهد.در پایان این نکته را نیز باید یادآور شد که در پاسخ به اینکه این جنگ چه تاثیری بر مذاکرات صلح خواهد داشت، تحلیلگران نظرات متنوعی را با استناد به شواهد موجود ارائه می‌دهند اما ذکر این نکته ضروری به نظر می‌رسد که همواره از تاریخ و موضوعات سیاسی به عنوان نظام آشفته سطح دوم یاد می‌شود.نوح هراری، تاریخدان برجسته یهودی، در مطرح ساختن چنین مفهومی معتقد است در نظام آشفته سطح دوم، هر پیش‌بینی که برای وقایع صورت می‌گیرد خود می‌تواند به عاملی در رخدادهای آینده بدل شود. به طور مثال پیش‌بینی‌های مربوط به آب‌و هوا در دسته نظام آشفته سطح اول قرار می‌گیرند به این معنا که پیش‌بینی صورت گرفته برمختصات آب‌وهوایی پیش‌بینی شده اثری نخواهد داشت. اما در نظام آشفته سطح دوم، که موضوعات سیاسی در این دسته قرار دارند، پیش‌بینی‌ها خود به بخشی از عوامل موثر در وقایع تبدیل می‌شوند. از این منظر، دیدن چهره‌ای کاملا متفاوت از روند مذاکرات صلح اعراب واسرائیل دور از انتظار نباید باشد.

ارسال دیدگاه

لطفا نظر خود را وارد کنید
لطفا نام خود را اینجا وارد کنید