وحیدشقاقی شهری اقتصاددان: طی سالهای آینده چالشهای پیچیده و ترکیبی حیات اقتصادی ایرانیان را تهدید میکند.
اولین چالش، تحولات عظیمی است که در حوزه عبور جهان از سوختهای فسیلی و جایگزینی آن با انرژیهای تجدیدپذیر منجمله هیدروژن و خورشیدی و دیگر انرژیها در شرف وقوع است. پیشبینی میشود تا پایان دهه (1410 ه. ش – 2030 میلادی)، کاهش وابستگی کشورهای توسعهیافته به انرژیهای فسیلی (نفت و گاز) رخ داد. تغییرات زیستمحیطی و گرمایش جهانی از یکسو و جنگ روسیه و اوکراین از طرف دیگر، عزم کشورهای اروپایی را بر پایان وابستگی به سوختهای فسیلی راسختر کرده و تولید خودروهای برقی و هیدروژنی در کنار ایجاد گرمایش به روش انرژیهای تجدیدپذیر تا پایان دهه (2030 میلادی) موجبات گذر یا حداقل کاهش اتکاس به انرژیهای فسیلی را در پی خواهد داشت. همچنین امکان بهرهبرداری از انرژیهای نفت و گاز قطب شمال را نیز به دلیل پدیده گرمایش جهانی باید در تحلیلها در نظر گرفت. از این منظر اقتصاد ایران، حکمرانی اقتصادی کشور و نهادهای اقتصادی که بیش از نیم قرن به منابع سهلالوصول نفت وابسته بوده، به شدت درگیر این تکانه خواهد شد. پس از انقلاب اسلامی تا کنون بالغ بر 1.5 تریلیون دلار درآمدهای ارزی نفتی نصیب کشور شده و در صورتی که این درآمدهای ارزی سرمایهگذاری و انباشت شده بود، در حال حاضر در صندوق ثروت ایرانیان حداقل باید بالغ بر 3 تریلیون دلار ذخایر ارزی ذخیره شده وجود داشت.
بحران دوم؛ گسترش سالمندی جمعیت کشور است. در حال حاضر جمعیت بالای 65 سال در کشور بیش از 8 میلیون نفر است و پیشبینی میشود در سال 1410 به بیش از 10 میلیون نفر و در 1430، این جمعیت به حدود 20 میلیون نفر برسد. این موج پیری و سالمندی هم بر هزینههای بخش سلامت کشور فشار وارد خواهد ساخت. هم موجب خواهد شد در پایان این دهه بیش از 50 درصد منابع بودجه عمومی دولت به کسری صندوقهای بازنشستگی اختصاص یابد و دولت از مأموریت توسعهای به یک صندوق دریافت و پرداخت مبدل خواهد شد. در بودجه 1401 و 1402 به ترتیب حدود 200 و 320 هزار میلیارد تومان کمک به صندوقهای بازنشستگی کشوری و لشکری دیده شده که به ترتیب معادل 13 درصد و 17 درصد از منابع بودجه عمومی دولت را در برمیگیرد. پیشبینی میشود بدون اصلاحات ساختاری در صندوق بازنشستگی و تداوم روند کنونی، این نسبت در پایان این دهه به بیش از 50 درصد برسد که به عنوان یک ابرچالش بزرگ قلمداد میشود.
بحران سوم؛ گسترش پدیدههای مخرب زیستمحیطی بهخصوص بحران آب و فرونشست زمین است. برآوردها نشان میدهد در پایان دهه (سال 1410) مساله تنش آبی در کشور شدت خواهد گرفت و در سالهای دهه 1420 محدوده کمیابی آب آغاز خواهد شد. همچنین شواهد نشان میدهد به دلیل تشدید فرونشست زمین، موج مهاجرت آغاز شده که در برخی استانها نظیر اصفهان این پدیده کاملاً مشهود است؛ به طوری که سناریوهای خوشبینانه تا بدبینانه حکایت از این دارد که درصورت تداوم این روند، اصفهان طی دوره 1418-1409 با شرایط عدم زیست به دلیل تنش شدید آبی مواجه خواهد شد و آبخوان اصفهان تخلیه خواهد شد.
ابرچالش چهارم، تنگنای منابع مالی و تشدید فرسودگی زیرساختهای اقتصاد ایران به دلیل عدم سرمایهگذاری طی دهههای اخیر است. به دلیل عدم سرمایهگذاری در اقتصاد ایران طی دهه 90 و تشدید فرایند استهلاک زیرساختها، منابع مالی و سرمایهگذاری در حوزههای نفت و گاز (برآوردها نشان میدهد کشور حداقل به 160 میلیارد دلار سرمایهگذاری در این حوزهها نیاز دارد؛ به طوریکه اگر برای توسعه حوزه نفت و گاز هزینه نشود، کشور در آینده به واردکننده این محصولات تبدیل خواهد شد)، تولید برق، آب و محیط زیست در کنار ناترازی صندوقهای بازنشستگی و بانکها به مبلغی بالغ بر 500 میلیارد دلار در اقتصاد ایران طی سالهای دهه 1400 نیاز دارد که جذب این حجم عظیم منابع مالی نیازمند بازسازی مناسبات بینالمللی و منطقهای در کنار تقویت امنیت اقتصادی و سرمایهگذاری، ایجاد ثبات اقتصادی و پیشبینی پذیری اقتصاد ایران است. بنابراین ابرروند چهارم در اقتصاد ایران تنگنای منابع مالی و لزوم جذب و سرمایهگذاری گسترده در حوزههای یاد شده است. البته حجم اندک بدهی خارجی اقتصاد ایران (کمتر از 10 میلیارد دلار) و نیز بدهی داخلی (حدود 25 درصد تولید ناخالص داخلی) به عنوان یک فرصت برجسته قابل بیان است و میتواند در تأمین مالی از کشورهای جهان راهگشا باشد.
ابرچالش پنجم، افزایش ادراک فساد مالی و اقتصادی در کنار تنزل شدید سرمایه اجتماعی است. در کنار ابرروندهای اشاره شده مذکور، روندهای نگرانکننده دیگری نیز به چشم میخورند. تخلیه تدریجی سرمایههای خلاق و فکری، کاهش ظرفیت مدیریت اقتصادی کشور طی دهههای گذشته، تنزل تدریجی سرمایه اجتماعی کشور، افزایش ادراک فساد و تبعیض در جامعه، کاهش سطح دغدغهمندی مدیریتهای اجرایی کشور نسبت به اصلاح چالشهای کنونی کشور، عدم پاسخگویی و اقناعسازی افکار عمومی نسبت به مسائل مبتلا به کشور به خصوص شیوع فسادها و رانتها و بالاخره تشدید خروج سرمایههای انسانی، فکری و مادی کشور از جمله تهدیدهای کلان است که از دهههای گذشته آغاز شده و نگرانی به تداوم و تشدید آنها در دهههای آینده وجود دارد.
در کنار ابرچالشهای تشدید شکاف اقتصادی ایران با رقبای منطقهای برخلاف اهداف سند چشمانداز، سالمندی جمعیت، ناترازی شدید صندوقهای بازنشستگی، تنشهای شدید آب و به تبع آن افت محسوس ارزش افزوده در بخش مولد کشاورزی، فرونشست زمین و مهاجرت از برخی استانهای کشور، تنگنای منابع مالی بالغ بر 500 میلیارد دلار و تشدید فرسودگی زیرساختهای اقتصاد ایران، فساد و تنزل شدید سرمایه اجتماعی، چالشهای نوظهوری نیز افزوده شده که ورود بیحد و حساب افغانیها به ایران (رقمی بین 9 تا 10 میلیون افغانی) و بهرهمندی از یارانههای ایرانی و ارتکاب زیاد جرم و جنایت و تحمیل ناامنی و فرزندآوری بالای آنها را نیز باید به این لیست ابرچالشها اضافه کرد.