توصیه به تهران و واشنگتن

0
48

دکتر رئوف پیشدار استاد دانشگاه: ایالات متحده آمریکا تقریباً 2 میلیون نفر جمعیت ایرانی را در خود جای داده و از این حیث، رتبه نخست از نظر تعداد مهاجرین ایرانی را دارد. از این جمعیت، حدود 900 هزار نفر ایرانی در ایالت کالیفرنیا و منطقه لُس آنجلس متمرکزند. (آمار وزارت امور خارجه آمریکا) و بقیه در سایر ایالات، از 50 ایالت آمریکا پراکنده‌اند.

آمار رسمی دولت واشنگتن نشان می‌دهد؛ بیش از 56٪ ایرانیان مقیم آمریکا دارای مدرک دانشگاهی کارشناسی و بالاتر هستند و در میان 67 گروه مهاجر آمریکا، ایرانیان در رتبه دوم قرار دارند. (ویکی پدیا)

براساس تحقیقات مقدماتی به عمل آمده ازسوی دپارتمان اقتصادی سازمان ملل، ثروت ایرانیان مقیم خارج در سال 1386 حدود 1300 میلیارد دلار و ثروت ایرانیان مقیم آمریکا به‌تنهایی بالغ بر 900 میلیارد دلار بوده است. (روزنامه فرهیختگان)

خوشبختانه اغلب ایرانی‌های مهاجر چه آنانی که در آمریکا ساکن‌اند و یا در دیگر کشورها، (جمعیت مهاجر ایرانی تا پنج میلیون نفر برآورد شده است) رابطه خود را با سرزمین مادری حفظ کرده‌اند و تعلق عاطفی به کشورشان در آنان بالاست.

با وصف رابطه عاطفی بالا به وطن، ایرانی‌های مقیم آمریکا و همین‌طور وابستگان آنان در ایران، به علاوه تجار، سرمایه گذاران و محققین دانشگاهی دو طرف برای رفت و آمد، مشکلات بسیاری دارند که نبود رابطه در حداقل آن، رابطه کنسولی، اصلی‌ترین آن‌هاست.

گاهی سطح پایین روابط باعث می‌شود کشورها تنها کنسولگری، و نه سفارت در کشوری داشته باشند که در حقوق دیپلماتیک – کنوانسیون وین – پایین‌ترین سطح رابطه است و اصولاً رابطه سیاسی محسوب نمی‌شود.

کنسول که امور را در کنسولگری مدیریت می‌کند، عمده وظیفه‌اش، کمک و حمایت از شهروندان خود و هم‌چنین دادن مشاوره و آسان نمودن فعالیت‌های تجاری میان مردم دو کشور است و در امور سیاسی ورود نمی‌کند و در صلاحیت او نیست.

رئیس جمهوری در نخستین روزهای دولت داری خود یادداشتی برای «تهران تایمز» نوشت که روح آن «واقع گرایی» در دولت او به سیاست خارجی بود.

چهار دهه است که سیاست خارجی ایران بیشتر «آرمانی» بوده است، حال آن‌که بازیگران صحنه بین الملل همگی «واقعی» اند. واقع گرایی در سیاست خارجی یک معنی دارد و آن؛ همهٔ بازیگران عرصه بین الملل، واقعی و نه آرمانی‌اند.

اهداف سیاست خارجی باید برحسب منافع ملّی تعریف شوند و منافع ملّی بر حسب قدرت تعریف می‌شود. قدرت و منافع ملّی دو مفهوم اصلی و کلیدی است و در این میان آن‌چه مهم است، تفکیک بین «آن‌چه هست» و «آنچه باید باشد»، یعنی واقعیت و آرمان! می‌باشد. به عبارت ساده و همه فهم؛ آمریکا، انگلیس، فرانسه، روسیه، چین و… همه واقعی‌اند. شعار و آرزو هیچ چیزی را تغییر نمی‌دهد که نداده است!

یخ رابطه در روابط ایران و آمریکا آن‌قدر محکم است و دیوار بی اعتمادی بلند، که ایجاب می‌کند شاید سال‌ها دیپلمات‌های دو طرف مسائل خود را یک به یک روی میز مذاکره بگذارند و برای حل و فصل آن‌ها چانه زنی کنند. در عین حال این یک واقعیت عینی و ملموس است که هژمونی آمریکا در رابطه جهانی با ایران تأثیر بسیار دارد به گونه‌ای که محدودیت‌ها و ممنوعیت‌های تحریمی آن، امروز حتی دوستان ما را نیز در خوش‌بینانه‌ترین حالت، در جبهه بی تفاوت‌ها قرار داده است. اظهارات یکی دو روز پیش وزیر امور خارجه پاکستان در مانع تراشی آمریکا در اجرای خط لوله گاز بین ایران و پاکستان، فقط یک نمونه است.

در چنین شرایطی منطقی و عقلانی‌ترین کار، اعلان «اعاده رابطه» از پائین ترین سطح یعنی روابط کنسولی و سپس گفتگوی مورد به مورد و ارتقای رابطه به موازات پیشرفت گفتگوهاست و سفر در آینده نزدیک رئیس جمهوری به آمریکا برای شرکت در مجمع عمومی سازمان ملل فرصتی مناسب برای آن است.

اقتصاد آسیب پذیر ایران نیازمند یک سیاست عاقلانه است که منافع ملّی را در اولویت امور قرار دهد. برای بازسازی کشور اگر نگاه واقعی داشته باشیم، به دو فاکتور اساسی نیاز داریم، اول سرمایه و دوم فن‌آوری! این دو زمانی در دسترس قرار می‌گیرد که یک سیاست خارجی اصولی و مبتنی بر نظم بین الملل داشته باشیم. در عین حال، باید فهمیده شود که حتی با لغو تحریم‌ها بدون رعایت FATF همکاری ایران با بازارهای جهانی ممکن نیست و نداشتن ارتباط سوئیفت با دیگر کشورها باعث سوء استفاده بسیاری از فرصت طلبان شده و منافع ملّی ایرانیان به خطر می‌افتد.

ارسال دیدگاه

لطفا نظر خود را وارد کنید
لطفا نام خود را اینجا وارد کنید