ساناز نفیسی روزنامه نگار: در هفتههای پس از اواخر ژوئیه، زمانی که اسماعیل هنیه، رهبر حماس در تهران و فؤاد شکر، فرمانده ارشد حزبالله در بیروت ترور شدند، گمانهزنیهای زیادی درباره آغاز رویارویی در سطح گستردهتر در خاورمیانه مطرح شد. در همین راستا گروهی براین باور بودند که اگر ایران و حزبالله مواضع اسرائیل را هدف حملات مستقیم خود قرار دهند، آغاز درگیری در مقیاس منطقهای امری دور از ذهن نخواهد بود. در چارچوب این سناریوی ادعایی، نیروهای اسرائیلی در آستانه ورود به دو جبهه تازه قرار داشتند.وقوع این جنگ منطقهای در شرایط کنونی کم رنگ شده است. با این همه از ابتدای حمله حماس به اسرائیل، تل آویو نه با یک بازیگر بلکه رویاروی بازیگران و گروههای مختلفی قرار گرفت که از ابتدا مخالفش بودند. یک روز پس از حمله حماس، حزب الله از لبنان حملاتش به اسرائیل را آغاز کرد و تاکید داشت که تا زمانی که جنگ در غزه ادامه داشته باشد به حملات خود ادامه خواهد داد. اندکی پس از آن، انصارالله یمن با حزبالله همصدا شد و کشتیهای بینالمللی در دریای سرخ و دریای عرب را هدف حملات موشکی و پهپادیشان قرار داد. اعضای محور مقاومت مستقر در عراق و سوریه نیز اسرائیل را با هواپیماهای بدون سرنشین و موشک تهدید کردهاند.
رویارویی در هفت جبهه
اسرائیل از ابتدای جنگ در غزه در چندین جبهه درگیر بود اما مقیاس تنشها بالا نبود. اگر اسرائیل یا دشمنانش تصمیم بگیرند در هر یک از جبههها تنشها را افزایش دهند، این گزاره پیامدهای عمیقی برای امنیت و استراتژی اسرائیل به دنبال خواهد داشت. از زمان جنگ اعراب و اسرائیل در سال 1973، اسرائیل جنگ تمام عیاری را در چندین جبهه به طور همزمان آغاز نکرده است. علاوه بر این رویاروی قدرت منطقهای چون ایران نیز قرار نگرفته است. برای دههها، اسرائیل بر تهدید بازیگران غیر دولتی تمرکز کرده است. از سال 1948، مفهوم امنیتی در اسرائیل مبتنی بر جنگهای کوتاه در قلمرو دشمن بوده است – رویکردی که به این بازیگر اجازه میدهد تا ضربات نظامی خود را به حداکثر برساند- و معایب اساسی خود چون قلمرو کوچک و جمعیت و همچنین فقدان عمق استراتژیک و منابع داخلی برای حمایت از کمپینهای طولانی را جبران کند. یک سال جنگ با شدت بالا و متوسط در غزه و درگیری با شدت محدود در مرز شمالی با لبنان این پارادایم را به شدت تحت فشار قرار داده است. سالها آشفتگی سیاسی در داخل اسرائیل، قدرت این بازیگر را به خطر انداخته است. حال اگر ایران، حزبالله و سایر گروهها به سمت جنگ با شدت بالا در سایر جبههها حرکت کنند، برای اسرائیل بسیار مهم است که استراتژی امنیتی خود را روی پایه قویتری بازتعریف کند. از همین رو گروهی می گویند، اسرائیل برای پیروزی در یک جنگ چندجانبه واقعی، باید تمام ابزارهای سیاسی، نظامی، اقتصادی، فناوری، اطلاعاتی و دیپلماتیک را با کمک حیاتی متحدان و شرکا ترکیب کند. این بازیگر همچنین میبایست راههای جدیدی برای تحمل یک مبارزه طولانیتر و فشرده بیابد. بالاخص آن که آیندهای هولناکتر در کمین اسرائیل قرار دارد.از همان ابتدا، جنگ کنونی اسرائیل شبیه هیچ یک از جنگهای پیشین این بازیگر در دهههای قبل نبود. روز پس از حمله حماس، اسرائیل برای اولین بار در 50 سال گذشته رسماً اعلام جنگ کرد. از همان ابتدا مشخص بود که این جنگ با عملیات قبلی اسرائیل در غزه متفاوت خواهد بود. این بار اسرائیل اعلام کرد که برای از بین بردن تهدید و جلوگیری از تکرار چنین حملاتی کنترل نوار غزه را به دست خواهد گرفت تا بدین طریق از تسلیح دوباره این گروه جلوگیری کند.برای دستیابی به این اهداف (ادعایی)، تل آویو باید با هماهنگی مصر و سایر شرکا از مرزهای غزه در درازمدت محافظت کند. و در عین حال، اسرائیل همچنین باید تلاش میکرد تا مانع از پیوستن دیگر اعضای «محور مقاومت»، مانند حزبالله و حوثیها به این جنگ میشد؛ اهدافی که در نهایت محقق نشد. با این همه، همین اهداف موجب شد تا اسرائیل رویاروی هفت جبهه جدید قرار بگیرد. در غزه، نیروهای اسرائیلی حملات هوایی و مانورهای زمینی را علیه واحدهای ارتش حماس و ایجاد آزادی عمل ترکیب کردند. در امتداد مرز شمالی با لبنان، آنها در برابر حزب الله موضع تدافعی اتخاذ کردند، بالاخص آن که این گروه حملات منظم موشکی، پهپادی اش به اسرائیل را شدت بخشیده بود. طی ماههای بعد، اسرائیل همچنین عملیاتهای هدفمندی را علیه چهرههای ارشد حماس و حزبالله در سراسر لبنان از جمله در بیروت انجام داد. با گذشت زمان اسراییل با کمک ایالات متحده و و غرب نیز توانسته پدافند هوایی چندلایه خود را در برابر تهدیدات مستقر کند.
علیرغم موفقیتهای نسبی نظامی، جنگ با هزینههای انسانی، اقتصادی و سیاسی بالایی همراه بوده است. پس از نزدیک به یک سال جنگ، اسرائیل به سلاح، مهمات و قطعات یدکی بیشتری نیاز دارد. در کوتاه مدت، این به معنای تکیه بیشتر بر ایالات متحده است. علاوه بر این، تداوم چنین رویکردی در میان مدت و بلندمدت، به سرمایه گذاری بسیار بیشتری در حوزه دفاعی نیاز دارد. از زمان حملات 7 اکتبر، ارتش اسرائیل بیش از 700 سرباز را از دست داده و هزاران نفر دیگر زخمی شدهاند. بار بر دوش نیروهای ذخیره در حال حاضر سنگین است. در مقابل این پس زمینه، درخواستهای فزایندهای برای استخدام بخشهای بیشتری از جامعه اسرائیل در ارتش وجود دارد، بهویژه ارتدوکسهای افراطی، که عمدتاً از خدمت معاف هستند و سرسختانه با هرگونه الزام جدید مخالفت میکنند. در چنین شرایطی جنگ منطقهای تمام عیار فشارهای جدید و حتی هزینههای بالاتری را بر تل آویو تحمیل خواهد کرد. از آنجایی که جنگ در غزه به میتواند به درگیری منطقهای با شدت بالا تبدیل شود، اسرائیل شاهد بازگشت احتمالی تهدیدی است که در دهههای اولیه با آن دست به گریبان بود. در آن سالها، اسرائیل بارها با ائتلافی از نیروهای عربی جنگید. ارتش اسرائیل در آن زمان حول و حوش آن چیزی ساخته شد و آماده مقابله با آن چیزی بود که به «رویارویی با همه چیز» معروف بود – وضعیتی که در آن این بازیگر به طور همزمان توسط چندین دشمن در چندین جبهه مورد حمله قرار میگیرد.