نسیم ستوده-روزنامه نگار: بحث انتقال پایتخت در ایران ازآن موضوعاتی است که هر چند سال، یکبار به سوژه داغی برای محافل و رسانهها تبدیل میشود. گاه بهعنوان یک راهکار، برای حل مشکلات تهران و گاه بهعنوان طرح نمایشی که بیش از آنکه اجرایی باشد، جنبه سیاسی و تبلیغاتی دارد. وحالا بار دیگر با تأکید جدی رئیس دولت چهاردهم، این بحث با شدت بیشتری با توجیه بی آبی تهران، مطرح شده است. هرچند عدهای هم طرح را منتفی اعلام میکنند. اما پرسش آن است آیا واقعاً ایران، آماده چنین جابهجایی بزرگی است؟ وآیا انتقال مرکز سیاسی و اقتصادی کشور، میتواند مشکلات پایتخت، را حل کند؟
بازگشت موضوع انتقال پایتخت به سرفصل خبرها
به گزارش «نقش اقتصاد»، ایده انتقال پایتخت ایران، نخستین مرتبه در دهه 1360 به طور جدی، مطرح و پس ازآن در دولتهای مختلف، مورد توجه قرارگرفت. اما محسوسیت بالای آن اززمانی آغاز شد که سال 91 با امضای حدود 100 نفر از نمایندگان مجلس، در نوبت بررسی وخیلی زود هم به تصویب رسید. طرحی که از همان ابتدا بهرغم تصویب از سوی مجلس، مورد مخالفت پایتختنشینان وتقریباً از همان زمان چندان امیدواری به اجرای آن نبود. در این حال این ایده باهدف حل مشکلات تهران ودلایلی چون کاهش جمعیت سرریز ساکن پایتخت، درطول این چند دهه اخیر، بهدفعات مطرح شده وعلیرغم عدم فراهم بودن زیرساختها و هزینههای سنگین جابجایی، مطالعاتی هم بر روی آن انجامگرفته است. قابل تأمل آنکه در پی تصویب، شورایعالی ساماندهی پایتخت شکل گرفت، اما در سال 1399 نتایج مطالعات این شورا باعث شد طرح بهطور رسمی از دستور کار دولت خارج شود. تا سرانجام با آغاز دولت چهاردهم، موضوع انتقال پایتخت دوباره به سرفصل خبرها بازگشت. موضوعی که رئیسجمهور با تأکید بر آن معتقد است فقر آب، آلودگی هوا، فرونشست زمین و انباشت جمعیت در تهران مسئلهای ملی، اجتناب ناپذیر وشوخیبردار نیست ومی بایست به شکل اضطراری پیگیری شود که پیرو این اظهارات گزینههایی هم به عنوان محل پایتخت جدید، مطرح شد. گفتنی است در کنار چالشهای اشاره شده، جمعیت حدود 9 میلیون نفری ساکن شهر تهران و بیش از 16 میلیون نفری کلانشهر تهران، زیرساختها را تحت فشار گذاشتهاند. بافت فرسوده و خطر زلزله نیز نگرانی مقامات را تشدید کرده است؛ براساس مطالعات زمینشناسی، فعال بودن بیش از 300 گسل در تهران میتواند حداقل 5 میلیون نفر را در صورت وقوع زلزله بزرگ به کام مرگ بکشاند. همچنین ترافیک سنگین روزانه یکی از چالشهای بارز این کلانشهر است. مشکلاتی که باعث شده بسیاری از کارشناسان و سیاستمداران به فکر راهحلی بنیادین بیفتند؛ راهحلی که در نگاه نخست چیزی جز انتقال پایتخت نیست.
انتقال پایتخت درشرایط فعلی عملی نیست
به گزارش «نقش اقتصاد»، توصیه بسیاری ازجامعهشناسان و برنامهریزان شهری آن است که ایران، قبل از تغییر پایتخت باید الگوی گستردهتری برای توسعه متوازن را دنبال کند. واضح آنکه جمعیت کشور، میبایست درکانونهای متعددی پراکنده باشد، نه اینکه تکانی بزرگ مانند انتقال پایتخت صورت گیرد. واقعیت آن است با وجود توجیهات ودلایل موافقان انتقال پایتخت اما عدهای هم این جابجایی را شدنی وامکان پذیر ندانسته وبراین دیدگاهند مشکلات تهران، بدون نیاز به انتقال، با ساماندهی بافت فرسوده و مدیریت منابع قابل، حل است. برخی اعلام میکنند تهران، پاسخگوی اینهمه جمعیت نیست، اما بحث انتقال پایتخت هم مطرح نیست. بلکه مسئله اصلی، تمرکززدایی و ساماندهی پایتخت است که بر اساس نظر رئیسجمهور، باید بخشی از دستگاهها، ادارات و نهادها بهخصوص بخشهای سیاسی ویا اقتصادی ازتهران جدا شود. عدهای هم براین باورند در نهایت یک کلانشهر موجود، نمیتواند تمام ویژگیهای لازم را دارا باشد. از این رو، پیشنهاد دیگری مطرح شده است: ساخت یک شهر جدید از پایه که بر اساس طرحهای مهندسی و برنامهریزی بلندمدت ساخته شود؛ امری که با وجود هزینه و زمان طولانی، به عنوان تنها راه حل واقعی کاهش بار بر تهران ارائه میشود. دراین میان، غالب اظهارات، حکایت از عملی نبودن انتقال پایتخت در شرایط فعلی داشته زیرا مشکلات اقتصادی دولت به میزانی است که امکان تأمین منابع مالی لازم، برای چنین پروژهای وجود ندارد. از طرفی هم باوجود تراکم جمعیت تهران با بیش از 20 درصد جمعیت کشور و تولید یکچهارم تولید ناخالص داخلی چگونه میتوان این فعالیتهای اقتصادی درهمتنیده را تفکیک و منتقل نمود. ضمن آنکه انتقال پایتخت به منطقهای با تراکم جمعیت پایین، میتواند چالشهای زیادتری را برای هر دو منطقه (پایتخت قدیم وجدید) ایجاد نماید. به عبارتی تمرکز سیاسی و اقتصادی در هر شهر جدیدی، بهطور طبیعی جمعیت و سرمایه را جذب میکند و همان مشکلات تهران را بازتولید خواهد کرد. چهبسا نگاهی به تجربیات جابجایی پایتخت در کشورهای دیگر نیز نشان از چالشبرانگیز بودن این نقلوانتقال دربسیاری از موارد دارد.
از تأکید رئیس جمهور تا منتفی شدن طرح جابجایی
به گزارش «نقش اقتصاد»، انتقال پایتخت از تهران به هر شهر دیگر، بیش از آنکه راهحلی واقعی باشد، به نظر میرسد نوعی فرافکنی سیاسی است. با این وجود، علی رغم تأکید پزشکیان رئیس دولت چهاردهم بر جابجایی، تا کنون هیچ زمانبندی مشخصی برای اجرای این امر، اعلام نشده است. از سویی هم اظهارات مقامات دولتی در سال 1404 نشاندهنده تناقض جدی است. درحالی که رئیسجمهور این انتقال را اجتنابناپذیر عنوان میکند اما سخنگوی دولت میگوید: که این طرح اولویت فوری دولت نیست و بیشتر به عنوان ایدهای در دستور کار قرار دارد. همچنین در 20 آبان ماه امسال، عبدالعلیزاده، نماینده رئیسجمهور، اعلام میکند: که طرح منتفی و از دستور کار خارج شده و تصمیم قطعی بر آن است که چالش آب و مسائل زیستمحیطی پایتخت از طریق فناوریهای نوین و مدیریت علمی منابع در همان تهران برطرف شود. تناقضهایی که نشان میدهد هنوز اجماع سیاسی و اقتصادی برای اجرای چنین پروژهای وجود ندارد و بیشتر، درحد حرف است. نکته مهم دیگر، واکنش مردم و نهادهای اجتماعی به این پیشنهاد است. تجربه نشان داده که تصمیم برای تغییر پایتخت همواره با مخالفت عمومی و رسانهای روبهرو بوده است. حتی اگر دولت تصمیم جدی هم برای انتقال بگیرد، نیازمند طرحی شفاف و دریافت همراهی افکار عمومی خواهد بود. اقدامی است که نیازمند سالها برنامهریزی، میلیاردها دلار سرمایهگذاری و هماهنگی اجتماعی گسترده است، که احتمالاً چنانچه هزینه سنگین این جابجایی برای بهبود زیرساختهای تهران، درنظر گرفته شود تا میزان قابل توجهی، بحرانهای زیست محیطی و عمرانی پایتخت، رفع ودرمجموع، اثر مثبت بیشتری به دنبال خواهد داشت.
سخن نهایی آنکه با وجود محدودیتها وموانع اشاره شده برای جابجایی، تهران، همچنان پایتخت ایران باقی خواهد ماند، اما اگر مدیریت علمی و جدی بر مشکلات آن اعمال نشود، بحرانهای این شهر، میتواند جدای از تهدید آینده این کلان شهر، آینده کشور را هم تحتالشعاع قرار دهد. مشکلاتی که محصول سالها ضعف مدیریتی و سیاستگذاری است و قطعاً با جابهجایی مرکز سیاسی و اقتصادی کشور، حل نخواهند شد. راهکار مؤثرتر، به جای حذف کامل مسئولیت از پایتخت کنونی، تمرکززدایی، مدیریت علمی منابع و ساماندهی زیرساختهایی است که فقدان آنها پدید آورنده چالشها کنونی، شده است.




