معمای نان و بنزین

0
75

سامان سفالگر روزنامه نگار: در روزهای اخیر، حدس و گمانه زنیهای مختلفی در مورد افزایش قیمت نان و بنزین، یکی از موضوعات مهم و شایع در میان افکار عمومی و البته کارشناسان و تحلیلگران اقتصادی بوده است. در این راستا، بسیاری با اشاره به شکل گیری صفهای طولانی بنزین در شهرهای مختلف کشورمان و در عین حال، افزایش قیمت نان در استانهای مختلف و طرح گمانه زنیهای تازه در مورد افزایش 30 تا 60 درصدی قیمت نان در تهران، با نگرانی نسبت به سرنوشت نهایی معادله تعیین قیمت جدید برای این دو کالای مهم در عرصه اقتصاد کشورمان مینگرند (اگرچه دولت اعلام کرده که فعلاً تصمیمی برای افزایش قمیت بنزین وجود ندارد).

به گزارش «نقش اقتصاد»، با این حال، نکته قابل تأمل این است که با توجه به شرایط کنونی حاکم بر اقتصاد ایران، افزایش قیمت نان و بنزین، هم درست و هم نادرست است. در این زمینه به طور خاص توجه به 3 نکته مهم و محوری می‌تواند چشم اندازهای واضح‌تری را ارائه کند.

1: ثبات قیمت‌ها در اقتصاد تورمی؟

شاید یکی از ابتدایی‌ترین نکاتی که در قالب اقتصادهای تورمی در اقتصاد نقاط جهان مطرح می‌شود این است که اساساً ثابت نگه داشتنِ قیمت هر چیز در این نوع از اقتصادها، نمودی عینی از یک سیاست موقت و فصلی است و خیلی زود هیچ رأی جز اصلاح آن نیست. دلیل این مساله هم روشن است: زیرا فشارهای وارده بر اقتصاد اساساً ثبات قیمت‌ها را به امری بی معنی تبدیل می‌کنند. در این زمینه کافی است مثلاً به معادله مبلغ پرداختی برای یارانه که پیشتر 45 هزار تومان به ازای هر نفر بود اشاره کنیم. زمانی که این یارانه تعیین شد، به مراتب از قدرت خرید و ارزش بیشتری در مقایسه با زمانی که لغو شد و یارانه 300 و 400 هزار تومانی جایگزین آن شد، برخوردار بود. در مورد ارز ترجیحی نیز وضع به همین منوال بود. زمانی که ارز ترجیحی 4200 تومانی تعیین شد، اقدامی متناسب با شرایط اقتصادی وقتِ کشور بود با این حال، پس از روی کار آمدن دولت سیزدهم، این ارز به این علت لغو شد زیرا قیمت ارز در بازار آزاد به شدت افزایش یافته بود و برقرار ماندن یارانه 4200 تومانی، خسارتی بزرگ را به منابع ارزی کشور وارد می‌کرد. از این رو، قیمت آن به بیش از 28 هزار تومان افزایش یافت. در این چهارچوب، اینکه تصور کنیم می‌شود قیمت نان و بنزین را نیز در اقتصاد کشورمان که در سال‌های گذشته با نرخ تورم نسبتاً بالایی دست و پنجه نرم کرده و می‌کند، ثابت نگه داشت، چندان واقع بینانه نیست و عملاً خسارات اقتصادی زیادی را به کشور در قالب تضعیف منابع مالی و دارایی‌های ارزی وارد می‌کند (دولت راهی جز ارائه یارانه‌های سنگین جهت تأمین این کالاها ندارد). از این رو، افزایش قیمت نان و بنزین از حیث تئوریک، توجیه‌پذیر است.

2: رویکرد اقتصادی دولت و چالش تشخیصِ مبدأ تورم

یکی از استدلال‌هایی که تحلیلگران اقتصادی با طرح آن از رویکرد دولت در نگاه به گزاره تأمین کالاهای اساسی مورد نیازِ مردم به انتقاد می‌پردازند، این مساله است که به نظر می‌رسد دولت خواسته یا ناخواسته نمی‌خواهد مبدأ تورم و گرانی را در کشور شناسایی کند. موضوعی که عملاً فشارهای سنگینی را به مردم کشورمان وارد می‌کند. در این راستا، این طیف از تحیلگران به این نکته اشاره می‌کنند که مبدأ اصلی تورم در اقتصاد ایران، شرایط نابسامان داخلی اقتصاد و در عین حال، تحریم‌ها و فشارهای خارجی است. وقتی این دو مورد به نحوی جدی از سوی دولت مورد خطاب قرار نگیرند، مردم عادی باید تاوان آن را با محدود و کمتر شدنِ قدرت خرید خود پرداخت کنند. راهکار ساده دولت نیز در یکچنین شرایطی می‌شود اینکه قیمت کالاهای اساسی را بالا ببرد. از این رو، می‌توان این نقد را به دولت وارد کرد که در افزایش قیمت کالاهایی نظیر نان و بنزین که در معیشت مردم بسیار مهم ارزیابی می‌شوند، نگاهی زیربنایی ندارد و تاکنون دولت‌های مختلف کشورمان سعی نکرده‌اند تا با مخاطب قرار دادن مبدأ شکل گیری و تحمیل تورم به کشورمان، با افزایش بی رویه قیمت‌ها و وارد آمدن فشار بر مردم مقابله کنند. از این منظر، افزایش قمیت نان و بنزین در فضای انفعال اقتصادی دولت جهت اصلاح زیرساخت‌های معیوب اقتصادی و مخاطب قرار دادن چالش‌های جدی در این حوزه، برای مردم دردسرهای زیادی را ایجاد کرده و می‌کند.

3: عدم توازن میان افزایش قیمت کالاها و قدرت خرید مردم

در نهایت باید گفت که افزایش قیمت کالاهایی نظیر نان و بنزین در شرایطی رخ می‌دهد که دستمزدها و درآمدهای عمومی، متناسب با تورم جاری در اقتصاد ایران رشد نمی‌کنند. معادله‌ای که در کلیت خود سبب می‌شود تا مردم فشارهای جدی و گسترده‌ای را متحمل شوند. از این رو، اینکه برخی مثلاً می گویند که قیمت هر لیتر بنزین در فلان کشورِ دیگر 1 دلار است اما در ایران این مبلغ به مراتب کمتر است، چندان گزاره صحیحی نیست زیرا باید دید که سطح درآمدها در کشورهای دیگر به چه اندازه است و سپس از طریق مقایسه آن با میانگین درآمدها در کشورمان، یک استدلال خاص را مطرح کرد. درغیراینصورت، هر آنچه گفته شود کاملاً غیرعلمی است.

ارسال دیدگاه

لطفا نظر خود را وارد کنید
لطفا نام خود را اینجا وارد کنید