سعید شمس روزنامه نگار: یکی از اتفاقهای مهم سال جاری، انتخابات ریاستجمهوری 2024 ایالات متحده آمریکا و تعیین کلیددار اتاق بیضیشکل کاخ سفید است. در واقع احتمال بازگشت دونالد ترامپ به قدرت احتمالی است که بیشتر از آمریکا، برای نظام بینالملل میتواند حائز اهمیت باشد. چرا که اثرات تصمیمهایی که این چهره جنجالی در سالهای 2016 تا 2020 همچنان مناسبات نظام بینالملل را تحتتأثیر خود قرار داده است و به همین دلیل دنیا چشمانتظار نتیجه رقابت دوباره جو بایدن و دونالد ترامپ است.دراینرابطه «نقش اقتصاد» با مهدی ذاکریان گفتگویی کرده است که مشروح آن را در ذیل میخوانید:
سیاستهای اقتصادی داخلی و خارجی دولت آینده ایالات متحده را بر اساس این پیشبینی که ترامپ رئیسجمهوری آینده باشد چگونه ارزیابی میکنید؟
سیاستهای اقتصادیای که ترامپ مدنظر دارد، سیاستهایی است که اتفاقاً موردتوجه مردم آمریکا قرار میگیرد. یعنی سیاستهای حمایتی، تعرفه و تجارت، غیر زیستمحیطی ترامپ، سیاستهایی است آمریکاییها را متحمل هزینه نمیکند. مثلاً سیاست اجازه بهرهبرداری از معادن منجر به فعالشدن معادن میشود. با این توضیح که فعالیت معادن زغالسنگ و هیدروکربنی به طور طبیعی موجب استخدام نیروی کار میشود که این خودش بارقهای برای اشتغال شهروندان آمریکایی به شمار میرود.
البته خیلی از تصمیمهای ترامپ با اقتصاد جهانی و با اقتصاد بازار همخوان نیستند، اما در دوره قبلی آمد و با این روش برخی از کارخانهها را بهصورت موقتی مورد حمایت قرارداد. البته این سیاست در درازمدت به زیان آمریکا است. به این دلیل که اگر منطق اقتصاد جهانی را نپذیرید، ممکن است در یک مقطع کوتاهی اقتصاد حمایتی به شما کمک کند، اما اقتصاد پایدار نیستند و به همین دلیل هزینهساز خواهند شد. مثل ایران که با تأکید زیاد بر اقتصاد حمایتی توسط دولت، شاهد بروز مشکلات بسیاری در صنعت خودرو و خودروسازان ورشکسته و بدهکار شد.
به این معنی که شاید در ظاهر کارخانه را نجات دادهاند، اما، چون نتوانسته است با کارخانههای ژاپنی و چینی رقابت کند، مشخص میشود که این نجات، نجاتی مصنوعی است. کار دیگری که ترامپ در دولت داری دوره اولش انجام داد، این بود که برای واردات خارجی تعرفه و تجارت گذاشت. مثلاً دستور منع کالاهای چینی را صادر که این امر باز مغایر اقتصاد جهانی است تا حمایتی مصنوعی از اقتصاد کشور داشته باشد. به همین دلیل باید گفت، سیاستهای اقتصادی ایران شبیه سیاستهای ترامپ است. به این معنی که ایران عملاً واردات خودرو را منع میکند و اگر وارداتی هم انجام میشود، تعرفههای بسیار سنگینی گذاشته میشود.
آیا نشانههایی از بیثباتی بازارها و مبادلات و فعالیتهای اقتصادی در دوره آتی ترامپ وجود دارد؟
نشانه دیگر فعالیت اقتصادی ترامپ همکارینکردن با معاهدههای اقتصادی در دنیا است. یعنی وی سازمانهای منطقهای اقتصادی مانند اتحادیه اروپا؛ اَپک، آسیا پاسیفیک و… را به رسمیت نمیشناسد. در کل ترامپ به کار تیمی اقتصادی در دنیا باور ندارد که خب! در این حالت همگرایی زیر سؤال میرود.
با این توضیح که همگرایی تکمیلکننده اقتصاد کشورها است. در مجموع باید گفت، سیاست ترامپ سیاستی عوامگرایانه است که تودهها استقبال میکنند. اما به اقتصاد جهانی و البته به اقتصاد آمریکا در درازمدت ضربه میزند. این توضیح هم لازم است که آمریکا نگرانیهایی در رقابت با قدرتهای نوظهوری مثل چین، ویتنام، هند و رقبای قدیمی مانند آلمان، فرانسه، بریتانیا و ژاپن دارند که باید گفت؛ سیاستهای محدودکننده این نگرانی را برطرف نمیکند. نکته مهم دیگر مرجع بانکی بودن در دنیا است که آمریکاییها میدانند، باید مرجعیت خود را حفظ کنند و پولشان با وجود نوسان همچنان بهعنوان پول مرجع برای مبادلات باشد. دراینبین بعضی کشورها با مشکل روبرو خواهند شد. مثلاً مثل ایران، روسیه و… که میگفتند، سیاست پایاپای یا مبادلات کالا به کالا را دنبال میکنند که این روش جواب نداد. آمریکاییها ثابت کردند که در دنیا دلار مرجع است و در بیشتر کشورهای دنیا مبادلات با معیار بورس نیویورک و بانکهای آمریکایی صورت میگیرد.
پیوند اقتصاد و فعالیتهای نظامی در امریکا را چگونه ارزیابی میکنید؟
آمریکاییها همچنین برای رشد به قدرت نظامی هم تکیه زیادی دارند و به همین دلیل هیچ کشور یا هیچ قدرتی در دنیا به ارتش ایالات متحده نمیرسد. آخرین ارزیابی رسمی نشان میدهد جمع قدرت نظامی 192 کشور عضو سازمان ملل باقدرت نظامی آمریکا برابری میکند تا بتوان گفت، به لحاظ قدرت نظامی فاصلهای عمیق میان این کشور با سایر کشورها وجود دارد که این میتواند مبنای امنیت و بازدارندگی باشد.
البته آمریکاییها معمولاً تهدیدهای امنیتی را نادیده نمیگیرند، مگر اینکه خودشان علاقهمند باشند تهدید امنیتی منعکس شود تا از این طریق بتوانند تولید قدرت نظامی را که منجر به تولید سلاح و جنگافزار شده است، بهراحتی در دنیا بفروشند. فلذا در خاورمیانه به بهانه تهدید روسیه، یمن، حزبالله، حشدالشعبی، داعش، طالبان، القاعده و… ادوات نظامی و تجهیزاتشان را به کشورهای منطقه میفروشند تا دلارهای خاورمیانه به جیب ایالات متحده واریز شوند؛ بنابراین این بحث که «آمریکا به لحاظ اقتصادی در حال ازبینرفتن است» ارزیابیای سطحیای بیش نیست. در واقع دونالد دانشمند اقتصادی نیست، لذا مثل مردم عادی حرف میزند و به همین خاطر هم بهاحتمالقوی در صورت حضور در انتخابات 2024 رأی خواهد آورد.
مهاجرپذیر بودن آمریکا بر اقتصاد پس از روی کار آمدن ترامپ را چگونه خواهد بود؟
سیستم در آمریکا طوری تنظیم شده است که نتیجهگیری به ریاست رئیسی، اردوغان، بایدن یا ترامپ مرتبط نمیشود. در واقع سیستم ایالات متحده میگوید، آمریکا باید در نوآوری نامبروان باشد که این در دستِ رئیسجمهوری نیست؛ بنابراین اگر شما دانشمند رسانهای، صنعتی، سیاسی، فرهنگی یا هستهای باشید، میبینید که نوآوریهای شما در این کشور مورد استقبال قرار میگیرد و جا برای شما است.
اساساً اینطور نیست، بگویند «هر کسی نمیخواهد، از کشور برود بیرون، ما خودمان هستیم و این بس است» آمریکاییها اینطور نیستند که در واکنش به مهاجرتها بگویند «دنیا به نخبگان ما نیاز دارد» یا اینطور نیست که حضور نخبگانشان را تنگی جا برای خودشان قلمداد کنند. باوجوداینکه ترامپ این ارزشها را نمیفهمد، اما سیستم اجازه نمیدهد فعالیتی علیه نوآوری داشته باشد.
چرا آمریکا در دوره ترامپ ورشکسته یا ضعیف نشد؟
این ترامپ نبود که به آمریکا کمک کرد. در واقع این سیستم ماندگاری که از زمان تأسیس ایالات متحده تبیین شده است، موجب گریز آمریکا از بحرانهای ریزودرشت شد. در واقع نویسندگان سیستم آمریکا نیامدهاند، بگویند علامه دهریم و همه چیز را خودمان میدانیم.
برخلاف ایران که موقع انتخابات کاندیداها میگویند «برای رفع مشکلات به ما رأی بدهید» چند نفرشان گفتند «من با بزرگان علمی و دانشمندان مشورت میکنم تا راهکار رفع مشکلات مشخص شود» اصلاً شنیدهاید کاندیدایی در ایران از علی مطهری که در پایتخت است و تا آقای پزشکیانِ تبریز و کاندیداهای شهرهای کوچک چنین اظهارنظری داشته باشند؟
در پایان از این نوع سیاستها چه درسی میتوان برای اقتصاد ایران گرفت و چرا فساد در بخشی از اقتصاد ایران رسوخ پیدا کرده است؟
علت اینکه فساد در بخشی از اقتصاد ایران خودنمایی می کند و در بخش نظامی جاسوسها باعث شهیدشدن فخریزاده میشوند، دانشگاههای ما تولیدکننده نیستند و… به این بر میگردد که سیستم درست پایهگذاری نشده است. اینکه مبنای دانشپروری و اهمیت به دانش، بانکداری، بحث قدرت نظامی مؤثر اولویت نباشد، به کشور و منافع عمومی هزینه تحمیل کرده است.برای نتیجهگیری باید گفت، قدرت نوآوری، قدرت مالی، قدرت نظامی سهپایه اساسی ایالات متحده آمریکا هستند که اقتصاد، فرهنگ، حقوق و سیاست این کشور را مدیریت میکنند. ترامپ هم بیاید، نمیتواند این سه مورد را نادیده بگیرد. ممکن است، ورود به خاک آمریکا را برای بعضیها ممنوع کند. اما محال است، چهرههایی، چون یاسمین مقبلی که عضو ناسا است یا کسی مثل مرحوم مریم میرزاخانی را دیپورت کند. در پایان باید اذعان داشت، همین مسائل است که موجب میشود، آمریکاییها وارد فضای بنبست نشوند.