post

غلامرضا ظریفیان فعال سیاسی

دانشگاه فرصت است نه رقیب

اگر ما دانشگاه را فرصت ببينيم، در دنيا، دانشگاه يا نهاد علمي، يک فرصت طلايي براي عرصه‌هاي مختلف است. يکي از اين عرصه‌ها، عرصه توسعه است، يعني امکان ندارد کشوري بدون اتکا به دانشگاه توسعه پيدا کند و در عين‌حال هيچ دانشگاهي نتوانسته به توسعه کمک کند مگر آنکه مقتضيات اداره و ساختار دانشگاه مورد […]

تاریخ انتشار: 18 شهریور 1402 - 11:09
کد خبر: 10679

اگر ما دانشگاه را فرصت ببينيم، در دنيا، دانشگاه يا نهاد علمي، يک فرصت طلايي براي عرصه‌هاي مختلف است. يکي از اين عرصه‌ها، عرصه توسعه است، يعني امکان ندارد کشوري بدون اتکا به دانشگاه توسعه پيدا کند و در عين‌حال هيچ دانشگاهي نتوانسته به توسعه کمک کند مگر آنکه مقتضيات اداره و ساختار دانشگاه مورد توجه آن حاکميت قرار گرفته باشد.

در همه جاي دنيا نقش مهمي براي دانشگاه قائل هستند، دانشگاه به اين دليل مي‌تواند نقش مؤثري در توسعه همه‌جانبه کشور داشته باشد که اين اختيار را داشته باشد که بتواند اولاً به لحاظ تشکيلات، مالي و استخدام خودگردان باشد. يعني به دليل آنکه دانشگاه محل تجمع نخبگان علمي است، اين اجازه را دارد و جزو ذات آن است که بتواند خود، چارچوب‌ها، پروتکل‌ها و ضوابط اعم از مسائل مالي تا استخدامي و آئين‌نامه‌ها و حتي نوع فعاليت دروني را ساماندهي کند و عامل تشخيص براي اين امور باشد.

نکته دوم اين است که دانشگاه از يک جهت مي‌تواند به توسعه يک کشور و حتي توسعه جهاني کمک کند. زيرا دانشگاه علاوه بر اينکه يک سرشت ملي دارد، يک سرشت جهاني هم دارد. نکته بعدي آنکه دانشگاه محل آزادي آکادميک و علمي است. يعني پذيرفتن اين نکته که دانشگاه توانايي و اين ظرفيت را دارد که بدون نگراني از هرچيزي، مسأله‌ها را در توسعه همه‌جانبه يک کشور جستجو کرده، آسيب‌ها را شناسايي کند و مبتني‌بر اين مسأله‌ها و آسيب‌ها بتواند به حل مسأله بپردازد و بالاتر از اين، به جز اينکه به حل مسأله مي‌پردازد در هر عرصه‌اي از علوم‌انساني، تجربي، رياضي‌فيزيک يا پزشکي و… اين آزادي را داشته باشد که مسأله‌ها را در جامعه با روش‌هاي علمي بدون هيچ دغدغه يا نگراني شناسايي کرده و راهکار بدهد و مهم‌تر از آن براي آينده ارائه ديگري کند.

اين موارد است که مي‌تواند نهاد علم را به عنوان يک نهاد مؤثر، پيوسته و مستمر در يک جامعه مستقر کند. قطعاً تلاش‌ها و کنش‌هاي نهاد علم، براي حل مسائل کلان کشور است و طبيعتاً از سياست‌ها و رهيافت‌ها و مزيت‌هاي نسبي آن کشور پيروي مي‌کند اما خودش مستقل است که آن را اصطلاحاً Autonomy مي‌ناميم و بعد آزادي آکادميک قرار دارد. اگر خواستيم اين نهاد علم را در قفس بگذاريم و بگوييم نيرويي که مي‌خواهي جذب کني، خودت هيچ نقشي در آن نداري و من در جاي ديگر ضوابط، آئين‌نامه‌ها، دستورالعمل‌ها، سيلابس‌هاي درسي را خارج از نهاد علم و در يک نهاد ديگري مشخص مي‌کنم؛ ماندگاري استاد و دانشجو را من تأييد کنم که براساس چه ضوابطي باشد، که اگر به آن ضوابط توجه نکرد در نهايت من بگويم باشد يا نباشد، اين ديگر دانشگاه نيست و چيز ديگري است و به کل توسعه کشور آسيب زده مي‌شود.

در نهايت آن نيروي توانمند و با ظرفيت اگر ديد در اين ظرف نمي‌تواند توانايي‌هاي خود را ارائه کند و به جامعه‌اش خدمت کند يا کاري که استعداد او در آنجا نيست، ما نمي‌توانيم پرنده‌اي را در قفس کنيم و بعد بگوييم پرواز کن. بنابراين وقتي شما به ضوابط اداره دانشگاه در يک جامعه توجه نکرديد، اين بخش از نيروهاي انساني به سرعت برق جذب کشورهاي ديگر براي گسترش توسعه آنان مي‌شوند تا بتوانند آينده خود را بسازند. اگر ما دانشگاه را فرصت نبينيم و آن را تهديد ببينيم، بنابراين سعي مي‌کنيم به شکلي آن را محدود کنيم، براي آن مميزي ايجاد کنيم و ضوابط خاص برايش بگذاريم. اگر فعاليت‌هاي دانشجويي را به يک شکل و فعاليت‌هاي استادان را به شکل ديگر محدود کنيم، حاصل آن مي‌شود که نه تنها امروز دچار آسيب و ضرر مي‌شويم، آينده هم به شدت به مخاطره مي‌افتد.

ما بايد دانشگاه را فرصت طلايي بدانيم و اگر دانشگاه را تهديد بدانيم، حاصل اين نگاه اين مي‌شود که ما به سرعت نيروهاي کيفي خودمان را از دست داده و آن نيروها جذب جاهايي مي‌شوند که امکان دارد توانايي‌هاي خود را عليه ما يا در رقابت با ما به کار بگيرند و ما از اين نظر ضرر زيادي خواهيم کرد.

متأسفانه روند فعلي حذف اساتيد و اين شکل از برخورد با دانشگاه به اين شکلي که الان مي‌بينيم، در تداوم مسير خالص‌سازي است. البته از اوايل انقلاب هم تهديدهايي صورت گرفته بود، اما به هرحال آن فضاي اول انقلاب بود. اما اين شکل برخورد با دانشگاه را از دوره دوم احمدي‌نژاد داشتيم که تلاش کردند بسياري از وظايف دانشگاه را از دانشگاه و حتي وزارت علوم بگيرند و به مراکز ديگري منتقل کنند اما آن حلقه کامل نشد. الان هم متأسفانه ما همان مسير گذشته را مي‌رويم.

جامعه نسبت به دانشگاه حساس است و الان تقريباً مي‌توان گفت کمتر خانواده‌اي داريم که در آن دانشجو نباشد. بسياري از بچه‌هايي که امروز دانشجو هستند، درصد بسيار بالايي از آنها پدر يا مادرشان فارغ‌التحصيل دانشگاه بودند. بنابراين دانشگاه جاي حساسي است و سرشت جهاني دارد.

به نظر من اگر آن نگاه که دانشگاه براي کشور تهديد نيست و فرصت است را داشته باشيم و نگاه امروز را تغيير دهيم، متناسب با اين نگاه، اقدامات مناسب هم رخ خواهد داد، اما اگر اين نگاه به شکل موقتي هم وجود داشته باشد، دانشگاه همچنان در نگاه تهديد آميز خواهد بود. بنابراين بايد نگاه امروز را اصلاح کرد. خطاي بزرگ اين است دانشگاه را رقيب حاکميت بدانيم. اين طور نيست، دانشگاه رقيب حاکميت نيست. دانشگاه در خدمت جامعه است. اگر دانشگاه را رقيب بدانيم، مثل آن است که انساني مغز يا قلب خود را رقيب خود بداند و سپس با آن برخورد نادرست ترتيب دهد بنابراين دانشگاه قلب جامعه است و اگر آسيب ببيند، جامعه نيز ضرر مي‌کند.










ارسال دیدگاه

< / End-->