ترکیه چندی پیش «سد یوسفعلی» را که بلندترین سد ترکیه و پنجمین سد بلند جهان در شمال شرقی این کشور است در استان آرتوین آبگیری کرد. ارتفاع این سد 275 متر است که روی رودخانه «جوروه» رود مشترک ترکیه و گرجستان ساخته شده و فاز جدید برنامه هیدروپولتیک (سیاست آبمحور) اردوغان محسوب میشود.
این سد از منظر زیستبوم منطقهای، تکمیل زنجیره طرحهای آبی ترکیه در سمت آسیایی و صد البته زندگی مردم جنوب قفقاز و تاثیرات آن در شمال غرب ایران بسیار مهم است. دلایل:ترکیه تا سال 2002 میلادی 270 سد بزرگ داشت. از آغاز زمامداری اردوغان، 730 سد در این کشور در قالب طرحهای دهگانه آبی ترکیه کلید خورده و قرار است تعداد سدهای این کشور تا دو-سه سال آینده به 1450 سد برسد. این پروژهها با سدهای بزرگی مثل ایلیسو و سدهای مجموعه «گاپ» در جنوب شرق این کشور، سوریه و عراق را تحت تاثیر قرار داد و عملا رودهای مهم و تمدنساز دجله و فرات و در ادامه اروندرود، بخش بزرگی از آورد سالانه خود را از دست دادند.در گام بعدی با ساخت سد “توزلوجا” و “کاراکورت” بر روی سرشاخههای ارس در قالب طرح «داپ» که هدفگذاری آن غرب این کشور است، کشورهای ارمنستان، ترکیه و آذربایجان از طرحهای توسعه منابع آب ترکیه تاثیر گرفتند و این تاثیر و خطر بر مردمان کناره ارس با افتتاح سدهای دیگر روی سرشاخهها مانند سد “سویلمز” در ارزروم و “ساری قمیش” در استان کارس بیشتر و بیشتر نمایان خواهد شد.گام سوم ترکیه همین سد یوسفعلی است که با آبگیری آن در منطقه شمال شرق در قالب طرح «دکاپ» کشور گرجستان و مناطق غربی آن را درگیر سیاست آبی خود کرده است.نکته غمانگیز درباره طرحهای بلندپراوازانه و خودخواهانه کنترل و حبس منابع آب ترکیه این است که برخلاف معاهدات بینالمللی برای بهرهبرداری مشترک از رودخانههای مرزی مانند معاهده 1975 الجزایر برای رودخانه اروند و یا معاهده 1351 رود هیرمند، هیچ معاهده یا قانونی برای کنترل این طرحها وجود ندارد و ترکیه هر آنچه بخواد انجام میدهد. گویا هنوز حفظ محیط زیست، حیات رودخانه، تمدن و تاریخ حاشیه رودهای مشترک برای هیچ نهاد بینالمللی اهمیت ندارد و یک کشور با تصمیم خودش میتواند سرنوشت مردم منطقه و جغرافیایی به وسعت غرب آسیا و قفقاز را به چالش بکشد.در این میان آنچه مستقیم به ایران و ما مربوط میشود از دست رفتن و تهدید سکونتگاهها و محیطهای انسانی پایین دست رودهای بزرگی است که از ترکیه سرچشمه میگیرند. اولین تاثیرات آن، خشکیدن بخش بزرگی از هورالعظیم به ویژه در سمت عراق است که منبع اصلی تامین آن دجله و فرات بود و منجر به تخلیه و مهاجرت چندین روستا در خوزستان شد و شهرهایی مثل هویزه، رُفیع و دشت آزادگان تحت تاثیر قرار گرفتند.اما تهدید آتی و بزرگتر، آبگیری سدهای بالادست رودخانه ارس است که مردم سه استان شمالغرب ایران را تحت تاثیر قرار خواهد داد. مردمی که زندگی و معیشتشان وابسته به ارس است، مردمی که برای ارس شعر گفتهاند و نامش را روی فرزندانشان گذاشتهاند. زمینهایشان را سیراب کردهاند و از دست ارس رزق و روزی برداشتهاند. حال تصور کنید این رودخانه هر سال کمآبتر و نحفیفتر بشود و بستر خروشان آن به یک نهر کمرمق تبدیل شود! علاوه بر دو سد بزرگ ارس و خداآفرین که مشترک بین ایران و همسایههای شمالی است، بسیاری از طرحهای توسعه کشاورزی، آبرسانی و آبیاری و زهکشی در آذربایجانهای شرقی و غربی و اردبیل از بین خواهد رفت. کمآبی ارس، یک تهدید اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی برای شمالغرب ایران است و میتواند سرآغاز یک موج مهاجرت به شهرهای بزرگ باشد. باید فکری به حال آن کرد تا موضوع هیرمند این بار در کناره ارس تکرار نشود.