مهسا مژدهی روزنامه نگار: گروه سیاسی: بحث اختلاف میان برخی دستگاهها با وزارت خارجه قدمت کمی ندارد. این اختلافات در دوران دولتهای یازده و دوازده بیش از همیشه بود و انتظار میرفت در دولت سیزدهم اوضاع کاملاً عوض شود. اما اختلافات هرچند کمتر شدند اما فاصله دیدگاهها کم نشد. حالا بر اساس سیاستهای کلی برنامه هفتم، نیروهای مسلح، وزارت اطلاعات و سازمان انرژی اتمی تکلیفی برای هماهنگ کردن اقدامات در زمینه روابط خارجی با وزارت خارجه را ندارند. این تصمیم نگرانیهایی را در زمینه آسیب به نهاد وزارت خارجه مطرح میکند. نگرانیهایی که میگویند عدم هماهنگی بین این دستگاهها میتواند منجر به انزوای ایران در جوامع جهانی و به نتیجه نرسیدن اقدامات مبتنی بر منافع ملی باشد.
گفتگو با فریدون مجلسی دیپلمات پیشین در مورد بند الف ماده 100 لایحه قانون برنامه هفتم توسعه در خصوص وزارت خارجه را در ادامه بخوانید.
عدم هماهنگی برخی دستگاهها با وزارت خارجه چه معنایی دارد؟ این مساله آیا میتواند روند تصمیمگیریها را در ساختمان وزارت خارجه عوض کند؟
میدانید که روابط خارجی ایران بسیار محدود است و سالهاست که محدود بوده. به دلیل اتخاذ سیاستهای انزوا طلبانه ایران و مشکلاتی که در رابطه با دیگر کشورها داشته و اینکه همه انها به تحریمهای امریکا پیوستهاند ما عملاً روابط گسترده خارجی نداشتهایم. با کشورهای اروپایی مرتب درگیر مسائلی بودیم با سفارتخانههای آنها و دستگیریها و مسائل دیگری که می دانیم. همه اینها باعث شد کشورهای غربی و امریکا روابط خوبی با ایران نداشته باشند. ما با چین روابط خارجی گستردهتری داریم و روسیه هم توقعاتی از ایران دارد اما رقیب تجاری ما در حوزه نفت و انرژی است و کار دیگری با ما ندارد. درگیری ایران در مواردی مانند جنگ سوریه که در حوزه سیاست خارجی نبوده. اینها در حوزه اختیارات مقامات نظامی و امنیتی بوده که گهگاه مغایرتی هم با نظرها در وزارت خارجه داشتهاند. در وزارت خارجه طبق سنت و اصول کارشناسان باید منافع ملی را معیار قرار داد و بعد اگر سیاستها از طرف حاکمیت تغییر کند دیگر خود دانند. گاهی منافع ملی در تضاد با منافع آرمانی یا ایدئولوژیک قرار میگیرد.
در زمانی که ایران درگیر تحریمهای فلجکننده بود و ظریف وزیرامورخارجه با زحمت برای گریز از شش قطعنامه ناچار بود با ظرافت عمل کند، هر موفقیتی که به دست میآورد، هنگام بازگشت به ایران یا با استقبال اهانت آمیز روبه رو میشد یا بلافاصله با آزمایش موشک یا مانور نظامی یا دریایی با هدف باطل کردن پیشرفتهای مرتبط با گفتگوها روبه رو میشد. این اتفاقات یک بار هم به استعفای ظریف انجامید که البته در نهایت پذیرفته نشد.
الان هم با اینکه وزیرخارجه کنونی از درون بخش سختتر نظام برخاسته است، اما قدمی که بخواهد برای مصلحت و منافع بردارد، کسانی از دیگر نهادها یا برخی روزنامهها و… هستند که به او انتقاد وارد میکنند.
آیا این وضعیت باعث میشود وزن وزارت خارجه در گفتگوهایی که با کشورهای دیگر دارد پایین بیاید؟
در همین قضیه حماس دیدیم چندین کشور را به قاهره دعوت کردند تا بتوانند اعمال نفوذی کنند تا آتشبس ایجاد شود. اما ایران را که از حماس حمایت سیاسی دارد دعوت نکردند. حتی سوریه و لبنان را به دلیل وابستگی به ایران دعوت نکردند. بنابراین میتوان گفت از نظر سیاسی ایران هنوز با وجود نزدیکتر شدن به عربستان نتوانسته اعتماد زیادی را جلب کند. برای اینکه خود عربستان و کشورهای عربی ضمن تمایل به پرهیز از تنش با ایران مایل نیستند ایران تمایلات و آرمانهای خود را به آنها تحمیل کند. بنابراین این مشکلات همه باید با هم حل و فصل شوند. باید از واقعیتهای جهان درس گرفت و با این واقعیتها باید کنار آمد ولو اینکه با ایدهآلها یا ایدئولوژیها موافق نباشد. آنچه که مهم است منافع مردم و آسایش آنها و توسعه اقتصادی مردم و زندگی آنها و تامینهای نیازهای مردم است.
آیا بخشهای دیگر قادرند وظایف وزارت خارجه را بر دوش بکشند و این مسئولیتی که در حوزه سیاست خارجی بر شانههایشان گذاشته میشود را به انجام برسانند؟
من فکر میکنم دیگر از آن زمانها گذشته و خود انهایی که به صورت عادت برای خودشان یک موقعیتهایی را قائل بودند و میخواستند بازدارندگی انجام دهند خودشان را باید با سیاستهای کلیتری که بر مبنای شکستهای قبلی به آن رسیدهاند تطبیق دهند. شرایط دیگر مانند شرایط زمانی که به مقابله با برجام برخاستند نیستند.
آیا این اتفاقات نشان میدهد که ما در حال ورود به تغییرات ساختاری شده و شاهد تعریف جدید از نقش وزارتخانهها و سازمان هستیم؟
الان گروهی از خود دولت از افایتیاف که یکی از دلایل انزوای بانکی و بازرگانی ماست حرف میزنند. چون همه میدانند قدم اول تجارت این است که افایتیاف را بپذیرید. اگر پذیرفته نشود یعنی عدم تمایل به پیوستن به روابط با دیگر کشورها. البته برای برخی از گروهها انزوا نوعی موفقیت است چون فکر میکنند اگر در خانواده بینالمللی قرار بگیری باید معیارهای جهانی را بپذیرید. ایران برای خودش معیارهای منحصربهفرد قائل است و میگوید تمام دنیا هم اگر نباشد ما در را روی خودمان میبندیم. اما این اندیشهها روز به روز کمتر شدهاند و مردم و جامعه جهانیتر شدهاند.