دیدن چرخه تباهنده در کشور کار سختی نیست، به این معنا که هر کجا مردم ناراضی بوده و اعتراض دارند، علامت وجود فرآیندهای تباهنده است. وقتی نرخ رشد اقتصادی پایین و یا وجود ناترازیهای مختلف در بانک، ارز، بنزین، گاز، برق، آب و حتی جمعیت دیده میشود، علایمی دال بر وجود چرخههای تباهنده استدر سال 92 برای اولین بار نظریه «تباهندگی- بالندگی» را مطرح کرده و بر این موضوع تاکید کردم که چنانچه ارزش ورودیهای یک سیستم از خروجیهای آن کمتر باشد، آن سیستم به تدریج تباهیده شده و از بین میرود؛ در حالیکه اگر ارزش خروجیهای یک سیستم بیشتر از ارزش ورودیهای آن باشد، آن سیستم بالنده شده و میتواند تداوم حیات داشته باشد؛ به این معنا که بالندگی و تباهندگی، به مقایسه ورودیها و خروجیها برمیگردند. در واقع، سیستمها به این دلیل ایجاد میشوند که ارزش افزودهای بر روی ورودیهای خود ایجاد کنند؛ اما دیده شده که سازمانها و سیستمها آنقدر گرفتار حفظ خود میشوند که ارزش خروجیهای خود را سنجش نکرده و در نهایت، خود سیستم یا سازمان، برای دولت و مردم صرفاً هزینهزا میشود؛ اما به دلیل قوانین و مقررات، باقی میماند و مرتباً بودجه گرفته، مصرف کرده و خروجی قابل توجهی ندارد. این سازمانها و سیستمهای تباهنده با مصرف منابع و خروجیهای کمارزشتر، نرخ رشد اقتصادی کاهش میدهند و وقتی این اتفاق رخ میدهد، ناامیدی ایجاد شده و کشور از رقبا عقب میماند؛ ضمن اینکه چالشهای اجتماعی بیشتر شده و عدهای شغل خود را از دست میدهند، ارزش ریال کاهش پیدا میکند و به دلایل مختلفی، ممکن است وضعیت این چرخه تشدید شود. یکی از موضوعاتی که تا حدی میتواند این چرخههای تباهیدگی را متوقف کند، موضوع بهبود فرآیندها و بهرهوری است، اما این موضوع تنها در سطح خُرد، مانع از این چرخههای تباهندگی میشود و در سطح کلان اگر قرار باشد این چرخهها از بین بروند، نیازمند بهبود فرآیندهای حکمرانی هستیم؛ بنابراین دو دسته از فرآیندها باید اصلاح شوند که شامل «فرآیندهای سازمانی» و «متافرآیندها یا حکمرانی» در سطح کشور است. متخصصان حکمرانی بر این باورند که اصلاح فرآیندهای سازمانی تا حدی از طریق فرآیندهای بهرهوری قابل انجام است؛ ولی از آن مهمتر، اصلاح فرآیندهای حکمرانی است.