عملیات تروریستی کرمان پس از ترور سید رضی موسوی، فرمانده ایرانی در سوریه، و صالح العاروری، معاون حماس در لبنان، اگرچه در یک راستا میتواند باشد اما از یک جنس نیست و نباید در تحلیل ما را به بیراهه هدایت کند. در حالی که در دو ترور دستهای اسرائیل آشکار است، در عملیات تروریستی کرمان هنوز نمیتوان با قاطعیت به دست داشتن اسرائیل در این عملیات رسید. در نگاه کلی نوع این عمل با شیوههای تروریستی اسرائیل متفاوت است، هرچند که تغییر رویه نیز میتواند مد نظر باشد.
معمولاً اسرائیل در عملیاتهای تروریستی خود اهداف سیاسی، نظامی، امنیتی و اقتصادی و شخصیتهای مؤثر را مورد هدف قرار میدهد و در اقدامات تروریستی مردم عادی را چندان مورد هدف قرار نمیدهد که البته باید برای توحش در حال وقوع در غزه تحلیل خاص خود را داشت.
در خصوص عملیات تروریستی کرمان شیوه و نوع عملیات میتواند داعش، گروهها و جریانهای داخلی و خارجی مرتبط با آنان را در ردیف متهمان اصلی این عملیات قرار دهد. این سخن به معنای نفی نقش و یا منتفع شدن اسرائیل و برخی از سرویسهای دیگر کشورها از این عملیات تروریستی نبوده و نیست.
توجه به این نکته ضروری است که ابهام نسبت به عاملین عملیاتهای تروریستی مخصوصاً به هنگامی که مردم عادی مورد هدف قرار میگیرند از مهمترین ویژگیهای عملیاتهای تروریستی بوده است. با این وجود، این دلیلی نمیشود که نقطه ابهام در عملیات تروریستی، توجیه کننده بی مسئولیتی و عدم پیش بینی در جلوگیری از اقداماتی شود که این گونه فجایع رخ ندهد.
توسعه متوازن رمز موفقیت کشورهاست، با توجه به این اصل مبرهن، مقامات در ایران تا امروز توجیه میکردند که اگر کشور در شاخص اقتصادی عقب است، در مؤلفههای قدرت نظامی و امنیتی در تعریف قدرتهای جهانی و یا نزدیک به آنهاست. به نظر میرسد قدرت نظامی و امنیتی ایران به اندازه شاخص اقتصادی کشور که موفقیت و عدم موفقیت خود را با آمارها و شرایط زندگی مردم به نمایش میگذارد، به اندازه کافی فرصت نداشته است در بوته آزمایش قرار بگیرد. امروز، روز به چالش کشیده شدن این ادعاست. تابلوهای به نمایش گذاشته شده در حوزههای نظامی و امنیتی ایران در چالشهای بیرونی و داخلی نشان میدهد که ما تا حدودی خواسته و ناخواسته در این حوزهها دچار خودشیفتگی بوده و رجزها و شعارهای سلحشورانه و… کارایی چندانی در میدان عمل نداشته است.
برقراری امنیت و ثبات مهمترین شاخص قدرت و اساسیترین مؤلفه کشورداری است که خدشه در آن میتواند کشور را از داخل و خارج با خطرات جدی مواجه کند.
دو ترور در دمشق و بیروت نقش هشدار داشته است و باید هوشیار میشدیم. اگر خط قرمز حکمرانی حفظ و تأمین منافع ملی باشد، نقطه ثقل آن صیانت از جان شهروند ایرانی و ثبات کشور بوده و هر گونه اهمال در آن غیر قابل بخشش است. هوشیار باشیم که میان اهمال در جریان خاک سپاری سردار سلیمانی و خودزنی هواپیمای اوکراینی و… با اهمال در جریان عملیات تروریستی کرمان تفاوت اساسی وجود دارد و بدانیم که دشمن وارد کشور شده و عملیات را آغاز کرده است. هوشیار باشیم که تکرار عملیاتهای تروریستی در شکلهای مختلف بسیار محتمل خواهد بود. مقامات و مراکز ذیربط بجای تمرکز بر شهیدسازی و مانور روی مظلوم نمایی و…..، بر تقویت سپر امنیتی کشور متمرکز شوند و بدین فهم برسند که تکیه بر مردم مهمترین مؤلفه قدرت خواهد بود به شرطی که مردم آنان را از خود بدانند و مقامات نیز از میان مردم باشند.
نکته آنکه اگر عملیات حماس و بحران در غزه توانسته است تا حدودی به اصلاح ذهنیتها در سیاست خارجی ایران کمک کند، باید امیدوار بود که فاجعه رخ داده در کرمان نیز بتواند ضرورت تغییر ذهنیت در حل مسائل داخلی و عقبههای کمکی خارجی آن را در میان مقامات ایجاد کند و ایران را از شرایط خطیری که هر لحظه دامنه آن در ابعاد مختلف افزایش مییابد نجات دهد.