وحید حاج سعیدی روزنامه نگار: امروزه در دنیا تأثیر آموزش بر اقتصاد به یک اصل قابل اعتنا و اصیل مورد توجه بسیاری از دولتمردان قرار گرفته است و کارشناسان اقتصادی بر این باورند که بسیاری از چالشهای اقتصادی موجود در جوامع انسانی ماحصل عدم آگاهی و بینش کم مردم نسبت به اقتصاد است. دانستن این مطلب اینکه چگونه سیستم آموزشی یک کشور با عملکرد اقتصادی آن ارتباط دارد، در توسعه اقتصادی، نقشی بسیار حیاتی ایفا میکند. دانستن نحوه تعامل آموزش و آموزش با اقتصاد میتواند به درک این موضوع کمک میکند که چرا برخی از مشاغل و رویکردی هایاقتصادی شکوفا میشوند، در حالی که برخی دیگر دچار تزلزل شده و با چالشهای عدیده مواجه میشوند.
در عصر کنونی آموزش به نفع یک ملت است و در این مسیر جهانی شدن و یادگیری ظرایف تجارت بین المللی، کشورها و اقتصاد آنها را ملزم به رقابت با یکدیگر میکند. اقتصاد یک کشور از صنایع مختلفی تشکیل شده است که مزایا و معایب متفاوتی در بازار جهانی دارند. به همین علت سطح تحصیلات و آموزش کارگران و کارگزاران یک کشور عامل مهمی در تعیین میزان عملکرد اقتصاد کشور است.
در حالی که بعید است که یک اقتصاد مزیت رقابتی در همه صنایع داشته باشد، اما میتواند روی تعدادی از صنایع تمرکز کند که در آنها متخصصان ماهر به راحتی آموزش دیدهاند.
بی تردید تفاوت در سطوح آموزشی یکی از فاکتورهای متمایز کننده اقتصاد کشورهای فقیر و غنی است. اگرچه عوامل دیگری مانند جغرافیا و منابع موجود نیز در این امر نقش دارند، اما نقش آموزش در این فرایند بی بدیل است. چرا که بسیاری از کشورهای دارای منابع به دلیل فقدان آموزش، بهره چندانی از منابع خدادادیشان نمیبرند!
به همین اعتبار بسیاری از کشورها تأکید بیشتری بر توسعه یک سیستم آموزشی دارند که بتواند کارگران، کارمندان و کارگزاران دارای دانش و آگاهی پرورش دهند که بتوانند در صنایع جدید مانند صنایع فناوری و علم کارایی بیشتری داشته باشند. این تا حدی به این دلیل است که صنایع قدیمی در اقتصادهای توسعه یافته رقابتی کمتر شده بودند و بنابراین احتمال تسلط بر چشم انداز صنعتی کمتر بود.
در حقیقت با افزایش نسبت کارگران تحصیل کرده، اقتصاد یک کشور مولدتر میشود، زیرا کارگران تحصیل کرده میتوانند وظایفی را که نیاز به سواد و تفکر انتقادی دارند، به نحو احسن انجام دهند. همانطور که قبلاً اشاره شد، کارگران با تحصیلات بهتر نسبت به کارگران با تحصیلات کمتر بهره وری بیشتری دارند. با این حال، به دست آوردن سطح تحصیلات بالاتر نیز هزینه دارد. یک کشور برای بهره مندی از آموزش، مجبور نیست شبکه گستردهای از دانشگاههای علمی – کاربردی یا کلاسهای حین آموزش را فراهم کند، بلکه میتواند برنامههای پایه سوادآموزی علمی را به گونهای طراحی کنند تا در آینده شاهد رشد شهروندان با دانش و مسئولیت پذیر و به تبع آن پیشرفتهای اقتصادی باشد.کشورهایی که بخش بیشتری از جمعیت آنها در مدارس تحصیل میکنند و از آنها فارغ التحصیل میشوند، رشد اقتصادی سریعتری نسبت به کشورهایی با کارگران کم سواد دارند.در صنعت توانایی فکری یک ظرفیت و دارایی است و از این دارایی میتوان برای ایجاد توسعه نظام اقتصادی بهره برد. به دیگر سخن دانش و مهارتهای کارگران موجود در عرضه نیروی کار یک عامل کلیدی در تعیین رشد اقتصادی و تجاری است. اقتصادهایی که دارای نیروی کار ماهر قابل توجهی هستند که از طریق آموزش در مدرسه و همچنین آموزش به دست میآیند، اغلب میتوانند از طریق توسعه صنایع با ارزش افزوده بیشتر، مانند تولید با فناوری پیشرفته، از این امر سرمایهگذاری کنند. آموزش در اقتصاد را جدی بگیریم.