مجتبی لشکربلوکی کارشناس مدیریت استراتژیک: می گویید دختر خجالتی ممکن است که روزی رئیس جمهور شود؟ بله! داستان زندگی آنگلا مرکل صدر اعظم موفق آلمان را بخوانید. شاید همان دختر دانشجوی کم حرفی که جرات ندارد ایدههای بزرگش را با شما مطرح کند وزیر فرهنگ یا وزیر مسکن یا وزیر اقتصاد نسل بعدی این سرزمین باشد. باور کنیم اگر نگاهمان را به بانوان و دختران عوض کنیم آنگاه استعدادها شکوفا خواهد شد. اعتماد به نفس فوران خواهد کرد و پتانسیلها آزاد خواهد شد.
نمیدانم که آن روز را خواهم دید یا نه؟ شاید هم به عمر من قد ندهد. آرزو دارم روزی رئیس جمهور ایران یک بانوی باوقار با روسری بلند رنگی باشد که در عین حال که مدیر و مدبر است، مادر هم هست و سالها بعد از آنکه مردان برای خانواده بزرگ ایران، پدری کردهاند برای ما مردم، مادری کند. چرا که نه؟ تا آنجا که شمردهام تا کنون بیش از 100 بانو، ریاست جمهوری، نخست وزیری و صدر اعظمی را در سراسر جهان تجربه کردهاند؛ مرکل در آلمان، حلیمه یعقوب در سنگاپور، مارگارت تاچر در انگلستان، عاطفه یحیی آغا در کوزوو، کرستی کالیولاید در استونی و …. از خود نامی نیک و میراثی ماندگار به جا گذاشتهاند. چرا برای ما چنین چیزی رخ ندهد؟
در تاریخ معاصر اولین باری که یک بانو به بالاترین مقام سیاسی یک کشور بزرگ رسید، سال 1960 بود که بندارانایکه نخستوزیر سریلانکا شد. یعنی 64 سال پیش! آخرین آن هم (در زمان نوشتن این جستار) کلودیا شاینباوم رئیسجمهور فعلی مکزیک است. پیش خودم می گویم اگر چنین چیزی برای ایران رخ دهد؛ قطعاً برند ملی (National Brand) ما به ناگاه چندین و چند پله ارتقا خواهد یافت.
این تجویز خطاب به بانوان و دختران است و همچنین خطاب به پدران و مادرانی است که دختر دارند. خطاب به معلمان و استادانی است که به دانش آموزان و دانشجویان دختر درس میدهند. خطاب به مدیران و وزرایی است که افتخار همکاری با بانوان را دارند؛ شاید خود شما و شاید فرزند دختر شما و شاید دختر خجالتی که امروز استخدامش کردید رئیس جمهور فرداهای ایران باشد. می گویید دختر خجالتی ممکن است که روزی رئیس جمهور شود؟ بله! داستان زندگی آنگلا مرکل صدر اعظم موفق آلمان را بخوانید. شاید همان دختر دانشجوی کم حرفی که جرات ندارد ایدههای بزرگش را با شما مطرح کند وزیر فرهنگ یا وزیر مسکن یا وزیر اقتصاد نسل بعدی این سرزمین باشد. باور کنیم اگر نگاهمان را به بانوان و دختران عوض کنیم آنگاه استعدادها شکوفا خواهد شد. اعتماد به نفس فوران خواهد کرد و پتانسیلها آزاد خواهد شد.
بانوان ما بیش از آنکه مشکل مهارت و دانش و تخصص و آگاهی داشته باشند با سقف شیشهای ما مردان روبرو هستند. این سقف شیشهای نه تنها خود را در تصمیمات و برخوردهایمان نشان داده که حتی در قانون اساسی ما هم نفوذ کرده است و در مورد رئیس جمهور گفته شده است که باید از رجال سیاسی باشد! چرا؟ چون این سقف شیشهای در ذهن تاریخی این سرزمین حک شده است. کمترین مطالبه ما به عنوان یک شهروند توسعه خواه باید این باشد که در اولین فرصت که قانون اساسی بازنویسی میشود واژه رجال سیاسی را برای همیشه تغییر دهیم.
در پویایی شناسی سیستمها مفهومی داریم به نام چرخه شوم! یعنی اینکه پارامتر الف منجر به پارامتر ب میشود. و پارامتر ب منجر به پارامتر ج میشود و همین طور آخرین پارامتر دوباره به پارامتر الف برمی گردد و آن را تقویت میکند. یک حلقه خود تقویت کننده شوم! بانوان ما در چرخه شومی که ما برایشان ساختهایم گیر افتادهاند. به خاطر نگاه محدود ما (سقف شیشهای)، فرصت تجربه ورزی در سطوح مدیریتی را از آنان دریغ میکنیم و آنگاه تعداد دختران و بانوانی که اعتماد به نفس مدیریتی و تجربه مثبت مدیریتی دارند خود به خود کم میشود و به همین دلیل فرصت و جسارت تجربه ورزی کمتری برای سطوح بالاتر خواهند داشت و مطالبه کمتری خواهند داشت برای بالا رفتن از نردبان قدرت و مدیریت و این داستان ادامه دارد.امیدوارم زنده باشم و ببینم که ایران را به دست بانویی مهربان، خوش فکر، خوش گفتار و دوست داشتنی سپردهایم. برای آن روز فقط آرزو نکنیم، تلاش کنیم و تغییر کنیم.