ساناز نفیسی روزنامه نگار: گروهی از ناظران بر این باورند که تنشهای یکساله در خاورمیانه نتوانسته بازار انرژی را به شکلی منفی تحت تأثیر قرار دهد، با این حال همین گروه مدعیاند در صورت رویارویی احتمالی ایران و اسرائیل شرایط میتواند برعکس شده و تنش بر عرضه نفت و بهای آن تاثیری منفی وارد کند؛ گزارهای که برای جهان پرهزینه خواهد بود.
یکسال درگیری منطقهای که با جنگ اسرائیل و حماس آغاز شد، به نظر میرسد که با توسل به فرمول قدیمی مرتبط با بازارهای جهانی نفت، در تناقض قرار دارد: «جنگ + خاورمیانه = قیمت بالای نفت». به ادعای موسسه خاورمیانه در حالی که این درگیری تلفات انسانی زیادی به همراه داشته و بر اقتصاد همه بازیگران درگیر تأثیر منفی گذاشته، بخش انرژی منطقه تا حد زیادی در امان مانده بود.
تحولات متعدد ظاهراً تولید گاز طبیعی اسرائیل را هدف قرار داده، اما طرفهای درگیر تاکنون ثابت کردهاند که یا نمیخواهند و یا نمیتوانند تاسیسات انرژی را هدف قرار دهند. اختلال در حمل و نقل دریایی در دریای سرخ توسط یمن در واقع یک مشکل دائمی و بدون راهحل روشن است، اما تهدید قابلتوجهی برای در دسترس بودن منابع انرژی در منطقه نیست و تا حد زیادی به یک واقعیت واقعی تبدیل شده است».
سایه جنگ بر بازار انرژی
به نوشته این موسسه مطالعاتی، «پتانسیل شروع درگیری تأثیر مستقیم بر بازارها داشته است. ادعای اسرائیل مبنی بر حمله به سکوهای نفت ایران موجب شد تا وضعیت بازاری که به نظر میرسید تا حد زیادی از درگیری مصون مانده، جدی گرفته شود و قیمتهای معیار به شکل نزدیک به 10 دلار به ازای هر بشکه واکنش نشان دهند. این وضعیت در حالی تشدید میشود که ایران تهدید کرده در پاسخ به ماجراجوییهای اسرائیل میتواند هم صدا با متحدانش تاسیسات نفتی سایر بازیگران خلیج فارس را هدف قرار دهد.
صرف محتمل بودن این گزینه، شبح چرخه انتقامجویی برجستهتر شده که در صورت خارج شدن از کنترل میتواند آسیبهای بیشماری به تولید انرژی منطقهای وارد کند. ادعای اسرائیل مبنی بر هدف قرار دادن بخش پالایش ایران، که قادر به تولید 2.5 میلیون بشکه در روز (بشکه در روز) است، به عنوان گزینهای ارائه شده که تأثیر محدودتری بر بازارهای جهانی خواهد داشت، زیرا این بخش در درجه اول به تقاضای داخلی خدمات میدهد».
با این حال به ادعای موسسه خاورمیانه «منطق مفروض پشت این اقدام، ارائه جایگزینی برای حمله مستقیم به تولید نفت ایران (که پالایشگاههای آن برای تولید سوخت و سایر محصولات به آن نیاز دارند) یا پایانههای صادراتی است که براساس آن آسیب رساندن یا تخریب زیرساختهای صادراتی مطمئناً مستقیمترین راه برای محدود کردن درآمد نفتی ایران قلمداد میشود، اما مانع از افزایش بهای انرژی نمیشود. با این حال واشنگتن بدون شک مایل است از جهش بهای نفت به دلیل از دست دادن عرضه ایران، به ویژه در نزدیکی انتخابات داغ، جلوگیری کند. چین نیز که امروز تنها خریدار واقعی صادرات نفت تحریم شده ایران است، ماه سپتامبر روزانه حدود 1.4 میلیون بشکه نفت از ایران وارد کرد. حال محروم کردن خریداران چینی از این عرضه، پکن را مجبور میکند تا به دنبال تولید بشکههای اضافی در جای دیگری باشد، اگرچه این امر احتمالاً تأثیر عمدهای بر بازاری که در حال حاضر به خوبی عرضه دارد، نخواهد داشت».
به ادعای این موسسه مطالعاتی «اوپک پلاس میتواند به راحتی عرضه از دست رفته ایران را با 5 تا 6 میلیون بشکه در روز در قاب ظرفیت مازاد تولید جایگزین کند. با این حال اگر تحولات به گونهای رقم بخورد که دسترسی به آن ظرفیت اضافی دشوار یا غیرممکن شود، یعنی ایران یا متحدانش در حملهای تلافی جویانه بخش انرژی خلیجفارس را هدف قرار دهند، آنگاه احتمال یک شوک بزرگ عرضه به یک نتیجه تقریباً فراموش نشده تبدیل خواهد شد که اثرات آن در سراسر بازارهای جهانی بازتاب مییابد.
حدود 30 درصد از حجم نفت خام جهان و 20 درصد از محصولات پالایش شده (مایعاتی مانند بنزین و گازوئیل) از خلیج فارس صادر میشوند. قبل از اینکه تانکرهای بارگیری حامل این حجم از تنگه هرمز عبور کنند که اغلب به عنوان یک نقطه توقف بالقوه برای تجارت انرژی در صورت بروز درگیری مطرح میشود، این کشتیها به میزان انگشت شماری از پایانههای صادراتی در اطراف منطقه بار را حمل میکنند. این تسهیلات میتواند خود یک گلوگاه برای جریان عرضه از خلیج فارس باشد. پایانههای صادراتی مانند الجعیمه یا رأس تنوره در عربستان سعودی و جزیره داس یا جزیره زرکوه در ابوظبی روزانه مجموعاً 6.2 میلیون بشکه نفت خام و میعانات گازی در ماه سپتامبر صادر کردند که نشان دهنده حجم عمده صادرات مشترک بین این چند تأسیسات کلیدی است.
در حالی که میتوان نفت را از خلیج فارس از طریق مسیرهایی غیر از تنگه صادر کرد، مانند خط لوله شرق به غرب عربستان سعودی یا خط لوله ADNOC که از ابوظبی به فجیره میرود، زیرساختهایی که این مسیرهای جایگزین را به گزینهای قابل قبول تبدیل میکنند، کمتر در معرض خطر قرار دارند. در ارتباط با عربستان سعودی، خط لوله 5 میلیون بشکه در روز این کشور، خروجی خود را به پایانههای دریای سرخ متصل میکند که علاوه بر کاهش صادرات، محمولههای سعودی را برای مقابله با بیثباتی مداوم در اطراف باب المندب، به بازارهای آسیایی میرساند».
به ادعای موسسه خاورمیانه «اگرچه تولید گاز طبیعی اسرائیل به خوبی با بازارهای جهانی گاز طبیعی مایع (LNG) ادغام نشده، اما این بازیگر حجم قابل توجهی از خط لوله را به مصر و اردن صادر میکند و خطر حمله بزرگ تولید را برای زندگی مصرفکنندگان انرژی برجسته میسازد.
ز همین رو تهدیدات ایران مبنی بر انتقام گیری علیه بخش انرژی اسرائیل، در صورت حمله ادعایی احتمالی اسرائیل به داراییهای ایران، باید به شکلی جدی لحاظ شود. لویاتان، بزرگترین میدان تولید اسرائیل، در نیمه اول سال 2024 کمتر از 90 درصد کل تولید خود را به مصر و اردن صادر کرد. مصر در وضعیت فعلی خود در موقعیتی منحصر به فرد قرار دارد. در خلال یک ماه تعطیلی میدان گازی اسرائیل در اکتبر گذشته، قاهره مجبور شد برای مدیریت کمبود واردات گاز اسرائیل که به شدت به تولید برق وابسته است، خاموشیهایی را اعمال کند. با توجه به اینکه رشد سریع تقاضای مصر همچنان از توانایی این بازیگر برای افزایش تولید داخلی پیشی گرفته، در صورت از دست دادن دسترسی به حجم خط لوله از اسرائیل، مصر گزینههای دیگری جز روی آوردن به واردات گاز مایع خواهد داشت.
علاوه بر این، نیاز به واردات این حجم، پتانسیل کوچک کردن بازارهای گاز مایع را دارد که منجر به واردات گرانتر انرژی برای بازارهای اروپایی و همچنین برای مصر خواهد شد. در حالی که به نظر میرسد حمله ادعایی احتمالی به بخش پالایشی ایران با هدف جلوگیری از شوک عرضه گستردهتر در بازارهای جهانی مدنظر است، تضمینی برای چنین نتیجهای وجود ندارد و با گذشت زمان احتمال آن کاهش مییابد. در واقع، اگر این درگیری وارد مرحلهای شود که هدفگیری مستقیم داراییهای انرژی به یک امر عادی تبدیل شود، اهمیت چندانی نخواهد داشت که از کجا شروع شده، زیرا تقریباً کل چشمانداز منطقهای از شرق مدیترانه تا خلیج فارس براساس آنچه که میتواند بالقوه باشد، ترسیم شده است.
چرخه تشدید تنش در این جهت نشان دهنده تهدید جدی برای بازارهای جهانی است که اخیراً از نوسانات ژئوپلیتیکی سال 2022 بهبود یافتهاند و عرضه روزانه انرژی و معیشت میلیونها نفر را در خود منطقه تهدید میکند. کشورهای تولیدکننده وابسته به درآمدهای صادراتی برای تأمین بودجه ملی یا تنوع بخشیدن به اقتصاد خود برای دوران پس از نفت، در این فرایند میلیاردها دلار درآمد را از دست خواهند داد و در آمادهسازی برای انتقال انرژی با شکستهایی مواجه خواهند شد».