سعید قصابیان – کارشناس اقتصادی: علینقی عالیخانی (98-1307) وزیر اقتصاد ایران در فاصله سالهای 48-1341 است. وی یکی از تکنوکرات های برجسته ایرانی ست که در دو دوره وزارت او، ایران به رشد اقتصادی 11.5 درصدی همزمان با نرخ تورم 2.6 درصدی دست یافت؛ عملکرد درخشانی که پس از او در هیچ دولتی تکرار نشد به همین دلیل خاطرات او ارزش مطالعه دارد. خاطراتی که طی پروژه تاریخ شفاهی دانشگاه هاروارد به کوشش حبیب لاجوردی مصاحبه، جمع آوری و منتشر شده است. در اینجا تلاش شده برداشت هائی از این کتاب که میتواند برای مدیران و مهندسان امروز مفید باشد در چند بخش به صورت دنباله دار بازنویسی شوند؛ هر بار با یک موضوع.
درس امروز: کمک به صنعت سیمان
صنعت سیمان در آن زمان گرفتاری بزرگی را برای ما ایجاد کرده بود. به خاطر رکود شدید اقتصادی کارخانههای سیمان قادر به فروش محصولات خود نبودند و تقریباً همه آنها ناچار شده بودند در محوطه کارخانه، کوهی از کلینکر درست بکنند که البته کلینکر میتوانست در هوای آزاد باقی بماند و در اثر برف و باران تغییری پیدا نمیکرد و برخلاف سیمان سفت یا تبدیل به سنگ نمیشد و در این شرایط سخت کارخانههای سیمان فقط به بازیافت هزینه متغیر خودشان قانع بودند و به هیچ وجه با توجه به هزینه کلی خودشان قیمت سیمان را معین نمیکردند. به عبارت دیگر از نقطه نظر حسابداری به ضرر، جنس خودشان را به بازار می فروختند ولی در همان شرایط هم به خاطر این رقابت، قادر به دست کم مراعات حدی در رقابت نبودند. من اینها را در وزارت اقتصاد جمع کردم و پس از ماهها تلاش موفق شدیم اتحادیه تولیدکنندگان صنایع سیمان کشور را به وجود بیاوریم و با دست خودمان یک کارتل صنعتی در ایران ایجاد کردیم. به آنها توصیه کردم که قیمت سیمان را به حدی بالا ببرید که نه فقط تمام هزینههای آنها را بپوشاند بلکه برایشان به اندازه کافی سود ایجاد کند و به خاطر این سود بتوانند وامهای خودشان را بازپرداخت بکنند و با توجه به امکانات و گسترش فعالیتهای اقتصادی، کارهای خودشان را توسعه بدهند. ولی در فاز اول میبایست راهی برای سیمانی که در داخل کشور خریدار نداشت پیدا میکردیم. ترتیب کار را به این صورت دادیم که مقداری از سیمان کشور که مازاد بر نیاز تشخیص داده شده بود به خلیج فارس به قیمت جهانی صادر بکنیم و اختلاف قیمت را از محل صندوقی که تولیدکنندگان به نسبت تولید خود سهمی در آن میپرداختند تأمین بکنیم. به این ترتیب اتحادیه تولیدکنندگان صنایع سیمان ایران یا در واقع از نظر اقتصادی کارتل سیمان ایران به وجود آمد و در عرض چند ماه کوههای کلینکر که در محوطه کارخانهها بود ناپدید شد. بازار سیمان خلیج فارس به مقدار وسیعی در اختیار ایران قرار گرفت و این کار فوایدی هم برای دستگاههای دیگر داشت. مثلاً با وزیر راه توافق کردند که واگنهای راه آهن که بیشترشان خالی به جنوب بازمی گشتند -چرا که میزان واردات از خرمشهر بسوی تهران دو یا سه برابر صادرات از تهران به سوی خرمشهر بود- بنابراین برای راه آهن صرف داشت که با کرایه کمتر حمل این سیمانها را تقبل بکند. به این ترتیب توانستیم مسئله سیمان اضافه بر نیاز مملکت را حل بکنیم و وضع کارخانههای سیمان را بهتر بکنیم و پس از یک سال تقریباً اینها دیگر مشکلی نداشتند و شروع به توسعه کار خودشان کردند. برای مبارزه با آن رکود اقتصادی واقعاً همه این کارها را باید انجام میدادیم. یعنی هم میبایست از صنایع حمایت میشد، هم میبایست راه حلهای تازهای پیدا میکردیم و هم میبایست کتابی فکر نمیکردیم. برای اینکه ایرادهایی که به کارتل گرفته میشود من هم میدانستم اما در آن شرایطی که بودیم میبایست کارها به راه بیفتد. میبایست امید در صاحبان صنایع و سرمایه گذاران ایجاد بکنیم. وقتی کارها بهتر میشد همیشه میسر بود که تغییری در مقررات با توجه به وضع روز بدهیم.
درس آموخته: وظیفه اولای دولت و وزارت صنعت مشاوره و چاره جوئی برای مشکلات صنایع است نه دخالت و احیاناً رقابت با آنها.
ادامه دارد