تیم فوتبال رئال مادرید (شاخهٔ فوتبالی باشگاه رئال مادرید) یک تیم خودکفاست. تجارت فوتبال میکند. یکی از منابع مهم درآمد آن حق پخش تلویزیونی ست. با شبکههای تلویزیونی قرارداد دارد با مبالغ کلان. شبکههای تلویزیونی هم به نوبه خود پخش مسابقات را به مشتریان خود در اقصی نقاط جهان میفروشند. شبکههای تلویزیونی بدین ترتیب تجارت میکنند و در آمد و سود دارند. مخاطب تلویزیونی حق استفاده از شبکه را میخرد و این محل در آمد شبکه تلویزیونی ست. تماشاچی تلویزیونی از تماشای فوتبال مورد علاقهاش لذا میبرد و هزینه آنرا تمام و کمال میپردازد. هیچ چیز مجانی نیست. او قطعاً حساب و کتاب کرده و این را بنفع خودش تشخیص داده است والا اشتراک نمیخرد. کاسبی شبکه تلویزیونی هم براه است و از ما به التفاوت دریافتی از تماشاچی و پرداختی به رئال مادرید منتفع است. در غیر این صورت ادامه نمیدهد و کرکره را پایین میکشد. کاسبی رئال مادرید هم براه است. آنقدر خوب که سود نشان میدهد که اگر غیر از این باشد از لالیگا و یوفا اخراج میشود. یوفا این قوانین مالی سفت و سخت را قرار داده که تیمهای فوتبال اروپائی نه تنها وبال گردن اقتصاد کشورشان نباشند بلکه سود بدهند و به دولت مالیات بپردازند. دولت هم از این کاسبی راضی ست. جناب وزیر روی صندلی خودش لَم میدهد، فنجان چای را سر میکشد، فوتبال تماشا میکند و مالیاتها را جمع میزند. میبینیم که همه راضی هستند. این اقتصاد، مولد و سالم است و همه برندهاند.
حالا بیائیم این طرف آب. در فوتبال این کشورتماشاچی تلویزیونی بابت تماشای فوتبال پولی نمیپردازد. لذت میبرد بدون آنکه هزینهاش را بپردازد. لذا تلویزیون هم در آمدی از محل پخش تلویزیونی ندارد. فوتبالیها هر چند وقت پیله میکنند که چرا حق پخش نمیگیرند؟ این تیمهای فوتبال همانهائی هستند که درآمد زائی ندارند و خلق ضرر میکنند و وبال اقتصاد کشور هستند. این ضرر را حامیان آنها میپردازند؛ از وزارت ورزش (دو تیم قرمز و آبی) گرفته تا فولاد مبارکه و فولاد خوزستان و ایران خودرو و ذوب آهن و وزارت نفت و مس رفسنجان و مس کرمان و آلومینیوم اراک و سایر کارخانجات که با زدن از گلوی کارگر و مهندس، جور این تیمها را میکشند. برخی از شرکتها هم اسپانسر میشوند برای جبران هزینههای این تیمها، در حالی که اکثر آنها کاملاً شناخته شده هستند و نیازی به حک کردن لوگوی شان روی پیراهن این تیمها ندارند. جای تعجب آنست که در حالی که این تیمها از کسب اندک درآمد عاجزند به بازیکنان و مربیان دستمزدهای میلیاردی میپردازند. جیب خالی و دستمزد عالی از کیسه خلیفه! عجیبتر آنکه هیچکدام حاضر نیستند ریالی از در آمدشان کم شود و حاضر نیستند افشا شود که چقدر گرفتهاند!!! خلاصهٔ این فوتبال آنست که دولت و شرکتهای دولتی و شبه دولتی از کیسه ملت خرج لگد زدن آقایان به توپ را میپردازند و هواداری که تصور میکند دارد فوتبال را مجانی تماشا میکند. شوخی داستان اینست که برای این تیمها مجوز حرفهای!!! هم صادر میشود.
پس از اینکه معلوم شد از کف دست صدا و سیما مویی نمیتوان کَند، عدهای میروند سراغ دولت که بیائید هزینه پخش تلویزیونی را در بودجه سالانه این سازمان پیش بینی کنید و تلویزیون این بودجه را بگیرد و به فوتبال بپردازد. لازم نیست یکبار دیگر این درخواست را بخوانید تا متوجه مضحک بودن آن بشوید. منظور اینست که مجلس اجازه بدهد تا از محل درآمدهای عمومی کشور پول هنگفتی به واسطه صدا و سیما به دست فوتبالیها برسد. تا از هزینه حامیان و درجه ضرر وزارت ورزش و شرکتهای دولتی و شبه دولتی فوق الذکر و اسپانسرها کاسته شود. صدا و سیما بودجه را بگیرد و به فدراسیون منتقل کند و آقای فدراسیون کارش تقسیم این روزی باشد در بین تعدادی نان خور. با چنین پول کلانی، فدراسیون و رئیس باشگاه به هیچ وجه دغدغه کسب درآمد ندارد و کارشان تنها توزیع این پول است و مثل همیشه دعواست بر سر اینکه هر کس چقدر سهم ببرد از این کیک. طبعاً آنکه متولی تقسیم پول است امضایش طلائی ست و همه میدانیم امضای طلائی یعنی چه. به همین دلیل است که اگر رئیس باشگاه قرارداد ترکمانچای با بازیکن و مربی خارجی ببندد و دهها هزار یورو بابت شکایت بازیکن خارجی سر دست باشگاه بگذارد کاملاً مصون است و کسی نیست که از او باز خواست کند. مگر مدیر باشگاه و هیئت مدیره برای خلق این پول زحمتی کشیده که حالا نگران هدر رفت آن باشد؟ میبینیم که حساب و کتاب مخدوش است و پولی که بدست اهالی فوتبال میرسد هیچ نسبتی با عملکرد آنها ندارد.
در مکانیزم فعلی، حامیان دولتی و شبه دولتی فوتبال که خودشان نان خور دولت هستند و آویزان دولت و بعضاً هشتشان گرو نهشان است و همه سرمایهشان متعلق به ملت است از درآمد خود خرج فوتبال میکنند و چه بسا با اکراه. در این مکانیزم پیشنهادی، مجلس اجازه میدهد که بخشی از در آمد ملی به واسطه صدا و سیما به اهالی فوتبال برسد که همچون گذشته به توپ لگد بزنند و خلق ضرر کنند و احیاناً به اتکای این پول، دستمزدها را بالاتر هم ببرند. همه در این فوتبال بازندهاند.
ریشه مشکل اینست که فوتبال از کیسه ملت و بودجه عمومی میخورد نه از تجارت و کاسبی ورزشی. حالا چه فرقی میکند که ملت این هزینه به واسطهٔ وزارت ورزش یا فولاد یا خودرو سازان یا نفت یا مس و یا آلومینیوم بپردازند یا از طریق صدا و سیما؟
اگر کارکرد حق پخش تلویزیونی در آن طرف دنیا را با این طرف را مقایسه کنید قطعاً انگشت تعجب خواهید گزید که این کجا و آن کجا!