رسول سلیمی روزنامه نگار: گروه سیاسی: یکی از درسهای مهمی که دیپلماتها در دانشکده وزارت خارجه فرا میگیرند آن است که در فرایندهای دیپلماسی، تحت هر شرایطی، نظرات کارشناسی خود را بر مبنای «منافع ملی و صادقانه» به تصمیم سازان منتقل کنند. موضوعی که ذهن مذاکره کننده را علیرغم باورهای مذهبی و اعتماد به آرمانهای دینی، با ذهنیتی واقع گرایانه پشت میز دیپلماسی قرار میدهد تا در نهایت «منافع ملی» را برای اکثریت مردم و فارغ از سوگیریهای حزبی و جناحی تأمین کند.
تجربه آرمانگرایی تنش زا در دهه 80
از دهه 80 جریان سیاسی در کشور، بدون توجه به منافع ملی، سیاست خارجی را به اهرم و ابزاری برای تقویت قدرت حزبی در داخل کشور قرار داد. اگرچه به دلیل افزایش درآمدهای نفتی تا نیمههای دهه 80، تأثیر بر تصمیمات هیجان زده که پیامد آن تحریمهای اقتصادی و هستهای بود، بر اقتصاد و امنیت ایران مشخص نشد اما فضایی گفتمانی در کشور شکل گرفت، که با بهره گیری از نمادها و نمودهای دینی و مذهبی، دو قطبی «مذاکره-مقاومت» را شکل داد.در همان زمان، علی باقری به همراه سعید جلیلی مسئولیت مذاکرات هستهای ایران را برای «تثبیت حقوق هستهای» بر عهده داشتند. اگرچه این مذاکرات تا دهه 90 به طول انجامید و به احقاق حقوق هستهای ایران منجر شد اما «مذاکره» ذیل گفتمان «مقاومت»، بهره گیری از ابزار «مذاکره» برای تیم مذاکره کننده را نه به مثابه ابزاری برای رفع تحریمها، بلکه به مثابه ابزاری برای چانه زنی بر سر اولویتهای ایدئولوژیک حزبی در داخل کشور تبدیل کرد.مذاکراتی که به دلیل بسته بودن فضای رسانهای نه امکان نقد آن وجود داشت و مانند امروز، اطلاعات شفافی نیز توسط تیم مذاکره کننده از مذاکرات، منتشر نمیشد. نتیجه مذاکرات دهه 80، تحمیل شش قطعنامه شورای امنیت به ایران بود. بعد از انتخابات 92 و آغاز مذاکرات مستقیم با امریکا که با مجوز رهبری همراه بود، علی باقری و سعید جلیلی، با تقویت دو قطبی «مقاومت-مذاکره»، و حضور در عرصه عمومی اعم از روزنامهها، صداوسیما، دانشگاهها و مجلس، کوشش کردند نقدهای کارشناسی و فنی خود به مذاکرات را به عرصه عمومی بکشانند.
تجربه واقع گرایی تنش زدا در دهه 90
نتیجه این اقدامات، بسیج نیروهای سیاسی در داخل کشور، علیه یکدیگر در ذیل دو قطبی «مذاکره-مقاومت» شد که در پشت زمینه آن، استمرار فضای رقابتهای انتخابات 1392 را برای اثرگذاری بر انتخابات 1396 دنبال میکرد. اگرچه نتیجه مذاکرات ظریف ذیل برجام، به رفع شش قطعنامه شورای امنیت منجر شد و ایران و امریکا به توافقی برای استمرار فعالیت هستهای ایران که هدف مذاکرات جلیلی-باقری بود رسیدند، اما فضای عرصه عمومی ایران به شکل رادیکالی تحت تأثیر رسانههای مخالف دولت روحانی قرار گرفتند و سیاست خارجی را به عرصهای برای برای شکست روحانی در سال 96 قرار دادند.آن زمان حتی شهرداری تهران با نصب بیلبوردهایی در شهر تهران، با ترسیم شخصیتهای تاریخی مذهبی منفی در تراژدی عاشورا، کوشش کردند ارزشهای مذهبی را در پیوند با سیاست خارجی درآمیخته و «مذاکره» را با بازآفرینیهای نمادین، به عنوان کنشی «ضدارزش و منفی» معرفی کنند.نصب بیلبوردهای «صداقت امریکایی» که مذاکره ایرانی را در برابر امریکایی با چکمه و اسلحه نشان میداد یا بیلبورد «شمر زمانهات را بشناس» که تصویر اوباما را در کنار شمایل شمر صحرای کربلا، نشان میداد به مخاطب القا میکرد که مذاکره ابزاری ننگین است و در صورت هر نوع مذاکره، آرمانهای شیعه به مخاطره خواهد افتاد.بعدها علی اکبرصالحی که با سابقه ترین مذاکره کننده و دانشمند هستهای در جمهوری اسلامی است، در خاطراتش در توصیف دو شیوه مذاکره در دولتهای احمدی نژاد و روحانی گفته بود «من اگر بخواهم تعریفی از اقای جلیلی داشته باشم، ایشان را یک فرد آرمان گرا دیدم در مذاکره و اقای دکتر ظریف را یک فرد عملگرا دیدم. آرمانگرایی از این منظر که هرچه من میخواهم بگیرم و هیچ چیزی هم ندهم. این یک نوع مذاکره آرمانگرایانه است درحالی که مذاکره اصلش داد و ستد است. اما آقای ظریف عملگرا بود. آقای ظریف آرمانش را در بستر عملگرایی جلو برد. اما اقای دکتر جلیلی وقتی وارداین حوزه شد نخستین بار بود که وارد مذاکرهای به این مهمی میشد که ابعاد فنی حقوقی سیاسی داشت. مذاکره هستهای پیچیده است»
نتایج 20 سال مذاکره از دو روش متفاوت
حالا با گذشت 10 سال از آغاز مذاکرات مستقیم ایران و امریکا، پرونده هستهای ایران که در دهه 80 بر سر «تثبیت حقوق هستهای» تلاش میکرد بعد از تحمیل شش قطعنامه شورای امنیت در دولت نهم و دهم و لغو آن در دولت یازدهم و دوازدهم به ایستگاهی رسیده که مذاکره کنندگان ایرانی بر سر «رفع تحریمهای مضاعف» بر پرونده هستهای که ابعاد آن زیرساختهای اقتصادی را هدف قرار داده مذاکره میکنند.اگرچه به گفته ناظران سیاسی مجموع خسارت تحریمهای 20 ساله ایران، 2 هزار میلیارد دلار بوده است اما در سومین سال دولت سیزدهم، اقلیتی از تندروها، اصل مذاکره را که مورد تأیید رهبری است نشانه رفتهاند و تلاش میکنند مجدداً دو قطبی «مذاکره-مقاومت» را برای تقویت کاسبان اقتصادی تحریم احیا کنند.موضوعی که انتقاد علی باقری مذاکره کننده دولتهای نهم، دهم و سیزدهم را به دنبال داشت. او با حضور در گردهمایی سراسری اعضای هیئت علمی دانشگاه فرهنگیان در اردوگاه شهید باهنر تهران، به پشتوانه تجربه مذاکرات قبلی و فعلی گفته بود «کسانی که با پوشش دفاع از ارزشها تلاش میکنند مذاکره را ماهیتاً ضدارزش جلوه دهند، عملاً میخواهند دست نظام برای تأمین منافع ملی را از این ابزار کلیدی و مهم تهی کنند.»این موضع گیری بلافاصله با نقد تهدیدآمیز یکی از اعضای جبهه پایداری و مدیر عامل خبرگزاری ایرنا در دولت سیزدهم مواجه شد. علی نادری در انتقاد به رویکرد «مذاکره» نوشته بود «حتماً نمیتوان با مذاکره مخالف بود اما این سبک مذاکره، یادآور همان ماجرای استخر فرح است». احمد خاتمی امام جمعه موقت تهران هم گفته «راه حل مشکلات کشور مقاومت و نه مذاکره کردن با دشمنان است، شاهد بودیم که آمریکاییها چگونه برجام را زیرپا گذاشتند و به تعهدات خود عمل نکردند. در حکومت گرگها و زورگویان موشک حرف نخست را میزند.»این در حالی است که به نظر میرسد علی باقری با تجربه حضور در تیم مذاکره در دولت، تلاش میکند «آرمانگرایی» را در زمینه «واقع گرایی» پیاده سازی کند. این اظهارنظرهای باقری که گفته بود «اروپا هیچگاه در فهرست سیاه روابط خارجی ما قرار نداشته و ندارد» و «به هر میزان که این کشورها (اروپایی) آماده نقشآفرینی در توسعه کشور باشند، با اقبال طرف ایرانی مواجه خواهند شد» و اینکه و به زعم معاون سیاسی وزارت امور خارجه، «احیای روابط با عربستان نشان داد دیپلماسی دولت سیزدهم از اراده و توانایی لازم برای اتخاذ تصمیمهای راهبردی و بلندمدت برخوردار است»، نشانههای برجستهای از فاصله گرفتن دولت از کاسبان تحریم است که به سیاست خارجی به مثابه ابزاری برای تقویت قدرت حزبی نگاه میکند.
علی باقری در محاصره کاسبان تحریم
گروهی از تندروهای حامی رئیس جمهور، که امروز مذاکره کنندگان را برای تعطیلی مذاکرات محاصره کردهاند، تندروهایی هستند که روزی متأثر از رقابت سیاسی با دولت دوازدهم، با رادیکالیزه کردن فضای عمومی کشور و تولید فشار در عرصه عمومی برای اثرگذاری هدفمند بر تصمیم سیاستگذار کلان، مذاکره با امریکا را مذاکره با قاتل سردار سلیمانی بازنمایی میکردند و بدون توجه به منافع ملی، کوشش میکردند با تخریب مذاکره کنندگان، از دیپلماتهای کشور «اعتمادزدایی» کنند.
فضای مسمومی که از سال 1392 تا 1400، در آن برخی رسانهها و نخبگان سیاسی تلاش کردند، رهبری و مجموعه تصمیم سازان کشور را نسبت به تیم مذاکره کننده و اصل مذاکرات «بدبین» کنند.از این رو به نظر میرسد فصل ماهیگیری گروههای سیاسی تندرو از سیاست خارجی به نفع کاسبان تحریم در بازار، به پایان رسیده است و دولت سیزدهم قصد ندارد به تندروها اجازه دهد تا از نمادهای ملی و مذهبی همچون عاشورا، امام حسین (ع) و سردار سلیمانی به مثابه ابزاری برای حمله به مذاکره کنندگان و بدبین کردن آنها نزد مردم و رهبری استفاده کنند.تغییر سیاستی که اگرچه دیرهنگام اما از واقعیت محاصره دیپلماتهای مذاکره کننده، توسط کاسبان تحریم پرده برداشت. محاصرهای رسانهای و نخبگانی از تریبون داران، که دایرهای از طرفداران رئیس جمهور را تشکیل میدهد و به نظر میرسد عدم حمایت رئیس جمهور از دیپلماتهای وزارت خارجه، بار دیگر، رهبری را برای حمایت از آنها، پیش قدم خواهد کرد.