زهره نوروزپور روزنامه نگار: گروه سیاسی: وضعیت فعلی خاورمیانه، سرمایهگذاری کشورهایی که در این منطقه در حال تجارت و رونق اقتصاد هستند را در تهدید جنگ قرار داده است و این ناامنی ممکن است به زیان آنها تمام شود. یکی از کشورهایی که در منطقه با طراحی کریدورهای تجاری سرمایه گذاری کرده است چین است که این کشور نه فقط برای این کریدورها بلکه برای تولید ناخالص خود نیاز به نفت ارزان خاورمیانه دارد. که در اینباره کارشناس ما معتقد است که روسیه نیاز چین را برطرف کرده و انچنان هم به نفت منطقه نیاز ندارد! در اینباره با دکتر بهرام امیراحمدیان استادیار مطالعات روسیه، آسیای مرکزی و قفقاز، دانشکده مطالعات جهان، دانشگاه تهران گفتگو کردهایم که در ادامه میخوانیم:
در تحلیلها گفته میشود که چین بزودی نخستین اقتصاد جهان خواهد شد و ایالات متحده را پشت سر خواهد گذاشت.
با یک مقایسه جمعیتی و تولید ناخالص داخلی دو کشور چین و آمریکا متوجه میشویم که این تحلیلها بی اساس است؛ درآمد سرانه چین را اگر با درآمد سرانه آمریکا مقایسه کنیم متوجه خواهیم شد، که درآمد سرانه ایالات متحده آمریکا چندین برابر بیشتر از چین است و این فاصله تا دهه آینده هم ادامه خواهد داشت.
اگر قدر مطلق مقدار تولید ناخالص داخلی را معیار سنجش قرار دهیم، اگر چین برابر با ایالات متحده هم باشد، در طرف دیگر عامل تعداد جمعیت است. چین یک میلیارد نفر بیش از ایالات متحده جمعیت دارد. چین این درآمد سرانه را بین جمعیت یک میلیاردی کشورش میخواهد توزیع کند! معلوم است که سرانه این کشور تا 30 سال آینده به اندازه مصرف سرانه آمریکا نخواهد شد. خب این به خودی خود برای چین مشکل است! حالا آمریکا بیاید هزینه کند جلوی چین را بگیرد؟ سرانه آمریکا که در سال 50 هزار دلار درسال است با چین مقایسه کنید ملاحظه کنید که چه عددی میشود؟ درست است که تولید ناخالص چین از آمریکا هم بیشتر است اما این باید خرج آموزش، درمان، مخابرات، ارتباطات و شبکههای ارتباطی و … بشود.
با شدت گرفتن آشوب در منطقه خاورمیانه چه طور چین در آینده چطور نفت خود را تأمین خواهد کرد؟
چین اکنون نیز از غیر خاورمیانه نفت خود را تأمین میکند. چین از طریق خطوط لوله روسیه هم گاز و هم نفت ارزان حتی ارزانتر از ایران را دریافت میکند. چون روسیه هم مانند ایران تحریم است بنابراین نفت خود را ارزانتر از ایران میفروشد. این لولهها از مناطق سیبری در شرق دور و سواحل دریای ژاپن (بندر ولادی وستوک در مرز با چین) که بالاتر اشاره کردم میرسد و از آنجا با گذر از اقیانوس آرام و دریای چین جنوبی و اقیانوس هند؛ به هند هم صادر میشود.
پس وقتی درباره تحولات خاورمیانه صحبت میکنیم باید به بازارشکنی روسیه توجه کنیم. این کشور با ارزانتر فروختن نفت، دست ایران را برای فروش نفت به چین کوتاه کرده است. ایران به چین 30 درصد ارزان میفروخت به هر ترتیب نفت ما بالاخره به فروش میرفت اما حالا با اقدام روسیه همان را هم نمیتوانیم بفروشیم چون روسها جای ما را گرفتهاند! به هرحال روسیه موفق شده است.
در قرارداد 25 ساله ایران و چین، ایران در وضعیت فعلی وجود تحریمها و وضعیت منطقه چگونه میتواند با چین همکاری داشته باشد؟
اگر ایران بخواهد در چارچوب موافقتنامه همکاریهای استراتژیک 25 ساله همکاری داشته باشد، لازم است ابتدا به FATF بپیوندد و سپس اقداماتی برای برداشتن تحریمهای تحمیلی انجام دهد (که شرایط کنونی اجازه این مورد را نمیدهد). آنگاه چین خواهد توانست در ابتکار کمربند و راه با ایران همکاری کند، ایران امکانات خوبی برای همکاری دارد که نخستین آن راههای ارتباطی، بنادر و فرودگاهها و انبارها و بطو کلی لجستیک است. ولی مساله اینجاست که ایران در بازی با چین در ابتکار کمربند، قصد ندارد به کریدوری برای چینیها تبدیل شود.
من بارها در کنفرانسهای مختلف به آن اشاره کردهام؛ بهترین کار برای ایران که بخواهد در این ابتکار کار کند این است که با همکاری چین، ایران تبدیل به میانه ارزش زنجیرهای چین بشود. چینیها کالاهای نیم ساخته خود را به ایران منتقل کنند و در ایران با بهره گیری از انرژی ارزان، نیروی انسانی کارامد و فضای تولیدی، کالاهای نیمساخته را تکمیل و به روند صادرات وارد سازد. در این مرحله بخشی از ارزش افزوده به ایران تعلق گرفته و در مدت زمان تولید نهایی کالاهای چینی صرفه جویی و موجب سهولت و سرعت صادرات کالاهای چینی به بازار مصرف فضاهای بعد از ایران میشود.
اینکه برخی کارشناسان می گویند که اگر ترانزیت راه بیاندازیم از پول نفت بیشتر درآمد کسب خواهیم کرد، سخن درستی نیست. هیچ یک از مراکز مطالعات منطقهای، اقتصادی و آکادمیک این مساله را بررسی و منتشر نکردهاند. مقایسهای هم وجود ندارد که بگوید هزینه نگهداری راهها و درآمد حاصل از رفت و آمد کامیونها و بارهای سنگین در جادهها و ذخیره اصطلاک آن کمتر از درآمد حاصل از ترانزیت است و موجب ایجاد درآمد به اندازه درآمد حاصل از فروش نفت (یا در برخی اظهار نظرها بیش از درآمد نفت) خواهد بود تا کنون دراین باره تجزیه و تحلیل اقتصاد سنجی و هزینه 0- فایده صورت نگرفته است.
چند سال است که قرارداد همکاریهای استراتژیک 25 ساله ایران با چین امضا شده است. چرا کاری انجام نشده؟ بررسی کنیم در جایی که چین آن را اجرایی کرده چه دستاوردی داشته؟
اقتصاد کشورهای آسیای مرکزی به عنوان پنج کشور محصور در خشکی در شمال در در سه دهه گذشته در سه مسیر شکل گرفته است؛ یکم به سمت شرق، دوم به غرب، آذربایجان و ترکیه، سوم؛ روسیه که در هر سه مورد سرمایهگذاریهایی از سوی شرکا انجام شده است. در سال 1375 ایران با هزینه بسیار شبکه راه آهن خود را در مسیر بافق -مشهد-سرخس به شبکه راه آهن آسیای مرکزی پیوند داد. اکنون باید پرسید که آیا در این مسیر به اندازه سرمایهای که گذاشته شده است، درآمد ترانزیت کسب شده است؟ آسیای مرکزی به عنوان کشورهای محصور در خشکی چه مقدار از این راه آهن بهره میگیرند؟ آیا بدون بهره گیری از شبکههای ارتباطی ایران، آنها توان ادامه حیات اقتصادی دارند؟ کریدورهای جانشین در کدام مسیرها مورد استفاده قرار میگیرند؟ ایران طی این سه دهه گذشته چه میزان بار ترانزیت کرده و چه مقدار درآمد داشته است؟
احساس ملی ما میگوید که آنها باید از کریدورهای ایران عبور کنند. همه این کریدورها و زیرساخت آنها با سرمایه دولت ساخته میشود، اما روی این بستر حمل و نقل و ترانزیت، بخش خصوصی و شرکتهای حقوقی و شخصیتهای حقیقی (کاموین و دیگر وسایل نقلیه و فعالان عرصه حمل و نقل و ترانزیت) از آن استفاده میکنند. اینجا دولت ناظر و تدوینگر قوانین و مقررات حقوقی و قانونی و فنی و ضامن عبور و مرور بی خطر است. بقیه کارها بخش خصوصی است که از آن زیرساختها بهرهمند میشوند. بخش خصوصی (بازرگانان، شرکتهای خصوصی) از یک شبکه حمل و نقل و ترانزیت، انتظار دارند در کنار امنیت، سهولت، سرعت و منفعت هم لازم برای آنها در کریدورهای ترانزیتی فراهم شود. وقتی کشوری شرایط و بستر مناسب را ایجاد نکند، هم در داخل و هم در فضای سیاسی و اقتصادی، کریدور های دیگر و موازی جایگزین میشوند. یعنی صاحب کالا در گمرک با دشواری و کمکاری و دیرکرد و ناامنی و کندی حرکت و نبود منفعت مورد انتظار روبرو شود، کریدور خود را تغییر میدهد چون کالای او باید به سرعت به بازار برسد تا رقبا جای آن را نگیرند. همه آن اقتصاددانان برای آن شرکت صادر کننده حتی به وطن خودش هم احساس ندارد چون فقط میخواهد صادر کند نگران سرمایه خود است. بنابراین چرا ما باید فکر کنیم که کشورهای محصور در خشکی آسیای مرکزی برای صادارات و واردات خود از جهان خارج، حتماً باید از ایران عبور کنند؟ این چه منطقی است؟
اینکه برخی فکر میکنند ایران قطب و مرکز عالم است و هر ارتباطی از شرق آسیا به غرب آفریقا و از شمال به جنوب باید از ایران عبور کند، منطق نادرستی است. این خود بزرگ بینی نادرست است. ما باید جایگاه خودمان را پیدا کنیم. به مردم نشان دهیم که این طور که نشان میدهیم مرکز عالم هستیم اینگونه نیست. ما به اندازه خودمان قدرتمند هستیم، قدرت منطقهای هستیم، اینکه فکر کنیم همه به ما احتیاج دارند این درست نیست. باید ببینیم کجای تجارت بین الملل هستیم؟ ما حتی نیم درصد هم از تجارت بین الملل سهم نداریم تولید ناخالص داخلی ما هم کمتر از این است.
کشوها در عرصه بین الملل، به اندازه وزنشان در تجارت جهانی میتوانند نقش داشته باشند. برای نمونه جمهوری آذربایجان که یک کشور محصور در خشکی در همسایگی شمال غرب ایران است، مبادلات خود را در مسیر غربی با اسرائیل، ترکیه و کشورهای اروپایی و روسیه انجام میدهد. البته با ایران هم مبادلات تجاری دارد ولی سهم ایران قابل توجه نیست.
کسانی که در این مسائل اظهار نظر میکنند خواهش میکنم کمی اندیشه کنند سیاستمداران و دولتمردان ما با اقتصاد دانان مشورت کنند با تک صدایی یک سیاست جامع برای رشد اقتصادی کشور فراهم کنند اینکه هرکسی از هر تریبون برای اقتصاد و تجارت کشور یک نسخه بپیچد صحیح نیست. باید تک صدایی و حکومت قانون اعمال شود که اگربر فرض شخص وزیر دستور داد، همان شود نه اینکه هرکس برای وضعیت فعلی دستورالعمل ارائه دهد با این روش ما پیشرفت نخواهیم کرد.