به احتمال فیلم رفتاربه دور از ادب یک نماینده مجلس در حضور معلمانی که برای طرح مسائل خود به دیدار او رفته بودند را
دیده اید. معلمانی پُر درد که برای دیدار نماینده حتی یک شب را در خیابان خوابیده بودند.
ترجیح من بر این بود و است که یک روانشناس رفتار غیر معمول آقای نماینده را با آزمونهای شخصیتی بررسی کند و درباره او اظهار نظر علمی نماید و نباید گذاشت این رفتار شنیع و مشابه آن مثل سیلی زدن آقای نماینده به گوش سرباز راهوار و موارد مشابه، با یک عذرخواهی فیصله یافته تلقی شود بویژه که در مورد اخیر، آقای نماینده، معلم نیز است!
در دوره امپراتوری فضای مجازی، چیزی از نظرها پنهان نمی ماند. در این دوره و زمانه که هر فردی با داشتن یک گوشی ساده هوشمند، یک رسانه است، نمی شود با پنهانکاری یا دادن آدرسهای اشتباه مردم را از اصل ماجراها دور نگه داشت. در این روزگار که همه جهان رسانه شده، رسانه ها در کوتاه ترین فرصت تمام زوایای یک رویداد را برای مخاطب خود تشریح میکنند! راحت تر از هر زمانی می توان به آرای عمومی درباره هر موضوع و اتفاقی دست یافت.
به عنوان یک معلم دانشگاه که از کودکی پاسداشت مقام و منزلت معلم را چون یک فریضه دینی و تکلیف اجتماعی و تربیتی آموخته است و مفتخر بوده و هست که همیشه دستبوس معلمانش بوده است، با تاسف باید بگویم که آقای نماینده تو از ما نیستی! نمی توانی برای من و ما! معلم باشی! نه از این رو که میهمانان او معلمان، صاحبان حق بسیار در جامعه و بر جامعه بودهاند، بلکه از این نگاه که او، نماینده همین مردم و خادم آنهاست، فرق نمی کند حتی به کدام حوزه انتخابی تعلق دارد. او موکلف و موظف به رعایت اخلاق حسنه نسبت به عموم مردم است، همانطور که حتما توقع دارد با او چنین رفتار شود.
نماینده مجلس و حتی خیلی بزرگتر از او از حیث مقام و منسب باید توجه داشته باشد که فقط خادم مردم و کارگزار آنها هستند و از حیث جایگاه نمایندگی حتی اجازه عملی خلاف نظر مردم از جمله موکلان خود را ندارد، بماند که در اینجا، این مقوله هم گرفتار استصواب است.
نماینده خطاکاری که به گوش پلیس می زند، نماینده ای که دچار تعارض منافع در تصمیمگیریهای خود است، به جای برنامه متقن و علمی برای اداره امور جامعه فقط شعار می دهد، حاصلش این می شود که بسیاری برایشان بود و نبود مجلس یکی است، باور ندارید آرای نمایندگان همین دوره مجلس از جمله نماینده مورد بحث از یک کلان شهر کشور را ببینید که اگر وضعیت به همین شکل باشد، متاسفانه باید گفت که در اسفند ماه همین قضیه دوباره تکرار خواهد شد، حال فاجعه خواهد بود ببینیم که مردم به مجلس هم بی تفاوت شده اند.
به انتخابات اسفند ماه هم گریزی بزنم؛ با نزدیک شدن به انتخابات مجلس و لحاظ کردن تجربیات این چهار دهه پارلمان داری در کشور، صاحبان رای را باید به این نتیجه رسانده باشد که مجلس آنچه به آن بیشتر نیاز دارد و همواره هم گفته شده و نوشته اند، نمایندگانی متخصص و صاحب نظر و برخوردار از دانش و آگاهی های به روز و در همان حال شجاع، مدیر و مدبر و پاکدست است. این نمایندگان هستند که می توانند و باید با تصمیم گیری های به موقع و منطقی با رعایت حال مردم که آنها را به نمایندگی برگزیده اند، و توجه و درک منافع ملی «مجلس را در صدر امور» بنشانند. مجلسی که بویژه این دوره، دخالت های فراقانونی در صلاحیت های قانونی آن از سوی نهادهای فرادست، عملاً از آن نهادی مطیع و کم اثر ساخت.
بگذارید بی پرده بگویم: مسائل بسیاری در کشور امروزه به هم چنان گره خورده است که باز کردن آن، نیاز به اصلاحات عمیق و گسترده در زمینه های مختلف دارد که اقتصاد شاید حساسیت برانگیزترین آنها باشد ولی می دانیم که حل این مساله خود در گروی حل مسائل دیگر از جمله سیاست خارجی است و همین طور است مسائل دیگر! و مجلس باید جلودار آن باشد.
لازم است باز تاکید کنم؛ از جمع بندی عرف، عقل و علم، این برون داد حاصل می شود که ساختارهای اداره جامعه از جمله مجلس در برابر مردم، تنها نقش «کارگزار» ی را دارند که باید تمامی مساعی جمیله خود را معطوف و صرف تحقق خواسته ها، عملیاتی سازی نظر آنها و پشتیبانی یشان در رسیدن به آمال و آرزوهایش کند.
در هیچ نظام دموکراتیکی دولت ها به معنای و کاربرد عام آن نمی توانند و حق آنرا ندارند که نقشی غیر از آنچه گفته شد، برای خود قائل باشند. اعتبار دولت ها به آرای مردم است و این مهم تا زمانی باقی است و دولت مشروع است، که مقبول باشد.
آنچه دولتها از مردم دریافت می کنند دو اختیار اعمال قدرت مشروع برای اجرای تعهدات و تنظیم گری امور اجتماع طبق قانون است و غیر این نیست. دولتها موظف و موکلف اند تمام حقوق ملت را پاسداری و ضمانت کنند و حق تعرض و یا تعطیل هیچ یک از حقوق مصرح بویژه در قوانین اساسی را ندارند.
«ویتوریو هوسله» در کتاب «اخلاق و سیاست» در بیان شرایط اخلاقی کسب قدرت، موضوعیت نداشتن و هدف نبودن قدرت را یکی از آن ها میداند و استدلال میکند: «کسی میتواند قدرت را به دست گیرد که شیفته خدمت باشد و به مصالح عمومی بیاندیشد. بنابراین افرادی که جنون قدرت دارند و نمیتوانند از وسوسه قدرت رهایی یابند، شایستگی کسب قدرت ندارند.»