post

خطاي پرهزينه بايدن

آرش نصیری مترجم: در جنگ، توجه به اين نکته رايج است که هر چه مدت درگيري طولاني‌تر شود يا شدت آن بيشتر شود، مه غليظ‌تر مي‌شود و مانع از توافق عمومي بر روي مجموعه‌اي از موضوعات مشترک مي‌گردد. اين اصل با بمباران بيمارستان عرب الاهلي غزه در روز سه‌شنبه با قدرت به تأييد رسيد، رويدادي […]

تاریخ انتشار: 29 مهر 1402 - 10:40
کد خبر: 12489

آرش نصیری مترجم: در جنگ، توجه به اين نکته رايج است که هر چه مدت درگيري طولاني‌تر شود يا شدت آن بيشتر شود، مه غليظ‌تر مي‌شود و مانع از توافق عمومي بر روي مجموعه‌اي از موضوعات مشترک مي‌گردد.

اين اصل با بمباران بيمارستان عرب الاهلي غزه در روز سه‌شنبه با قدرت به تأييد رسيد، رويدادي که در ساعاتي که بلافاصله پس از فاجعه رخ داد، ادعاهاي ضد و نقيضي را برانگيخت و همچنين احساس خشم فزاينده‌اي را نسبت به مرگ احتمالي صدها نفر در پي داشت که بيشتر آن‌ها فلسطيني‌هايي بودند که مي‌توان تصور کرد اکثر آن‌ها هيچ ارتباط مستقيمي با خود درگيري نداشتند.

ابتدا از اسرائيل و سپس ايالات متحده، به ويژه از جو بايدن، اظهارات سريعي دريافت شد که انفجاري که ويرانگر مجتمع بيمارستاني بود، محصول موشک شکست خورده‌اي بود که توسط گروه شبه‌نظامي فلسطيني مستقر در غزه به سمت اسرائيل شليک شد  و نه حمله هوايي اسرائيل. طرف فلسطيني و حاميانش البته اين را مستقيماً به گردن اسرائيل انداختند.

به هر حال برخي از سؤالات مهم براي هر دو طرف باقي مانده است. آيا اسرائيل حملات قبلي را به بيمارستان انجام داده است، يا همان طور که برخي ادعا کرده‌اند، قبل از بمباران، آن را تخليه کرده است؟ و آيا تعداد تلفات اين بيمارستان توسط حماس يا ساير احزاب فلسطيني افزايش يافته است تا ارزش تبليغاتي آن به حداکثر برسد؟

با اين حال، در اين مورد، اظهارات بايدن مبني بر اينکه اسرائيل مقصر حمله به بيمارستان نبود، احتمالاً براي عموم مردم کمتر از حد معمول متقاعد کننده است، زيرا بايدن از زمان حمله حماس که آغاز شد، به طور غيرمعمولي از اسرائيل حمايت کرد.

از نظر تاريخ اخير، حمايت پرشور و محکم بايدن از اسرائيل به طرز عجيبي يادآور اظهارات شي جين پينگ رهبر چين در مورد دوستي نامحدود کشورش با روسيه در آستانه حمله مسکو به اوکراين است. هم‌ذات پنداري غيرمعمول شي با روسيه از نظر بسياري حداقل يک خطاي تاکتيکي جدي تلقي مي‌شود.

حمايت احساسي بايدن از اسرائيل ممکن است به عنوان يک خطاي پرهزينه براي ايالات متحده تلقي شود. دليلش اين نيست که تاکتيک‌هاي حماس به هيچ وجه عادلانه بوده است. آن‌ها چنين نبودند و جايي براي ابهام اخلاقي در مورد حملات سازمان يافته شبه نظاميان عليه روستاييان و اعضاي کيبوتص وجود ندارد.

در عوض، اين انتقاد بالقوه به دليل عدم تمايل کامل بايدن تا کنون به بحث در مورد چگونگي نقشي که رفتار اسرائيل در قبال فلسطيني‌هايي که تحت کنترل مستقيم آن، يا در سرزمين‌هاي مورد مناقشه زندگي مي‌کنند، در دامن زدن به خشونت در آن منطقه بوده است. دولت‌هاي پي‌درپي بنيامين نتانياهو، نخست‌وزير اسرائيل، بر گسترش مستمر شهرک‌هاي اسرائيلي در سرزمين‌هايي که فلسطيني‌ها ادعاي آن را دارند، رهبري کرده‌اند و اعمال تقريباً مداوم خشونت‌ها، تبعيض‌ها و تحميل‌هاي خودسرانه تحقيرآميز عليه فلسطيني‌ها را مجاز دانسته‌اند.با اين حال، حتي در دولت خود بايدن، برخي از دستياران رئيس‌جمهوري از عدم امکان طرح چنين موضوعاتي در گفتگوهاي داخلي در مورد سياست ايالات متحده از زمان آغاز جنگ شکايت کرده‌اند.خسارتي که ممکن است در نتيجه اين امر به ايالات متحده وارد شود، مي تواند از دو جهت باشد. اولين مورد اين است که در زماني که خاورميانه بيش از هر زمان ديگري به يک واسطه ديپلماتيک و صادق نياز دارد، ايالات متحده بيش از پيش به عنوان يک طرفدار آشکار در درگيري‌هاي منطقه ديده مي‌شود. بهترين کاري که بايدن تا کنون انجام داده اين است که يک فراخوان مبهم براي خويشتن‌داري اسرائيل صادر کند.لازم به تذکر است که هيچکدام از اين‌ها، نبايد به عنوان توجيهي براي رويکرد حماس در انجام حملات گسترده عليه غيرنظاميان تلقي شود. با اين حال، براي سال‌ها، اسرائيل و ايالات متحده مقاومت مسالمت‌آميز فلسطيني‌ها را به طور فزاينده‌اي غيرممکن کرده‌اند. بنابراين منطقي است که انتظار داشته باشيم که به خشونت بيشتر و بيشتر منجر شود. اين را پيتر بينارت در ستون اخير خود در نيويورک تايمز با حساسيت و دقت فراوان توضيح داد. دومين منبع آسيب به ايالات متحده ارتباط نزديکي با اولي دارد و به جايگاه ديپلماتيک واشنگتن هم در خاورميانه و هم در کل جهان مربوط مي‌شود. ناظران کمي به اين موضوع توجه کرده‌اند که بزرگترين آسيب جانبي به ايالات متحده در خشونت اخير بين اسرائيل و حماس به تصوير واشنگتن در جهان است. اين بسيار بيشتر از خشمي است که قبلاً به طور گسترده نسبت به اسرائيل و ايالات متحده نشان داده شده بود که در روزهاي اخير در بسياري از نقاط جهان عرب و اسلام مشاهده شده است. فراتر از اين محدوديت‌هاي منطقه‌اي، شايد فوري‌ترين تأثير آن حمايت در کشورهاي جنوب جهاني از موضع ايالات متحده در درگيري بين روسيه و اوکراين باشد.نمودي از اين تغيير پس از بمباران بيمارستان غزه مشاهده شد: با تغيير ناگهاني تمايل رهبران عرب مصر و اردن (دو تا از نزديکترين شبه متحدان ايالات متحده در منطقه) و همچنين رئيس تشکيلات خودگردان فلسطين براي ديدار با بايدن پس از سفر او به اسرائيل. مطمئناً، به نظر مي‌رسد که اين جلسه با بمباران بيمارستان غيرممکن شده است.

حتي به طور اساسي‌تر، در سطحي که فراتر از نمادگرايي است، به نظر مي‌رسد که احتمالا بايدن مي‌خواست روي عبدالفتاح السيسي، رئيس جمهور مصر فشار بياورد تا بيش از اجازه دادن به کشورش براي باز کردن کريدور کمک‌هاي بشردوستانه به غزه، کار کند. هدف گسترده‌تر و مهم‌تر اين است که او تعداد زيادي از پناهندگان فلسطيني را به مصر بپذيرد. همين را مي‌توان در مورد اردن نيز فرض کرد. اما براي چه هدفي و به چه قيمتي؟

اگر رئيس‌جمهوري ايالات متحده ديگر نتواند رهبران عرب را براي يک نشست گروهي گردهم آورد، آنگاه  اين دستاورد که کشورهاي آن‌ها به عنوان دريچه فرار از اسرائيل عمل کنند، غيرممکن به نظر مي‌رسد.

به اين دليل که به نظر مي‌رسد مصر، اردن و ديگر کشورهاي همسايه به يک نتيجه قطعي در مورد ديپلماسي ايالات متحده در منطقه رسيده‌اند. هر زمان که بحراني رخ مي‌دهد، اولين و قوي‌ترين واکنش واشنگتن اين است که به جاي تلاش‌هاي شديد براي حل مشکلات اساسي سرسخت‌تر و پايدارتر منطقه به اسرائيل کمک کند، مشکلاتي که کشورهاي عربي همسايه احساس مي‌کنند مکرراً از آنها خواسته مي‌شود تا براي آن‌ها هزينه کنند. اينکه جرقه بحران کنوني با خشم آشکار حماس آغاز شد، اين واقعيت را تغيير نمي‌دهد.

اسرائيل با قول به نابودي کامل حماس پاسخ داده است و برخي از رهبران آن نه تنها از حماس بلکه از فلسطينيان غزه نيز به طور کلي به شيوه‌هاي غيرانساني و افراطي صحبت کرده‌اند. حتي اگر کسي باشد که بگويد واکنش به حماس منصفانه است، ابزار و پيامدهاي بعدي هدف قرار دادن اين گروه بسيار مهم است. فاجعه بيمارستان به کنار، گفته مي‌شود که اسرائيل در يک هفته بيشتر از بمب‌هايي که ايالات متحده در يک سال معمولي در طول جنگ طولاني‌مدت روي افغانستان پرتاب کرده است بر سر غزه فرود آورده است. علاوه بر آن، افغانستان به وسعت ايالت تگزاس ايالات متحده است، در حالي که نوار غزه با ۲٫۵ ميليون ساکن، تقريباً به اندازه شهر لاس وگاس در ايالت نوادا است.

بمباران در اين مقياس، و همچنين دستور تخليه شمال غزه و تصميم اسرائيل براي قطع آب و برق غزه، با هدف تخليه گسترده غزه از جمعيت فلسطيني همراه است، و اين با يک امر گسترده‌تر همخواني دارد. و هدف بلندمدت اسرائيل براي اشغال تدريجي يا تحت کنترل گرفتن سرزمين‌هايي که فلسطيني‌ها متعلق به خود مي‌دانند و معمولاً در آن ساکن هستند. چه کسي مي‌تواند باور کند پس از تخليه از غزه،به فلسطيني‌ها اجازه داده مي‌شود به سرزمين‌هايي که ادعا مي‌کنند متعلق به خودشان است، برگردند؟

ايالات متحده مدت‌هاست که از راه حل دو کشوري براي مناقشه حمايت مي‌کند. اما واقعيت اين است که براي اين هدف اندکي چيزي بيش‌ از سخن گفتن انجام نشده است و با هر بحراني که رخ مي‌دهد، واشنگتن بيشتر و بيشتر با اسرائيل همسو مي شود. همانطور که در ديپلماسي عمومي احساسي بايدن مشاهده مي‌شود، هرچه رفتار گروه‌هاي مبارز فلسطيني تهاجمي‌تر شود، اين روند قوي‌تر مي شود. در پايان بايد سخن ديگري در مورد تاکتيک‌هاي حماس گفت. همانطور که اين گروه به دليل هدف قرار دادن غيرنظاميان اسرائيلي بايد مورد پرسش قرار گيرد، اين اتهام که حماس از مردم فلسطين به عنوان سپر انساني در اين درگيري استفاده مي‌کند، ايرادات اساسي دارد.  مشکلي که در اين اتهام وجود دارد اين است که فلسطينيان در نهايت از کجا بايد دفاع و مقاومت خود را سازماندهي کنند؟ همانطور که به طور گسترده اشاره شد، غزه يکي از پرجمعيت‌ترين مکان‌هاي روي زمين است. آيا مي‌توان تصور کرد که حماس بتواند ستادي بر فراز زمين بسازد که بتواند از اولين نشانه تنش با اسرائيل که توسط قدرتمندترين کشور روي زمين مسلح شده و با سپرهاي پيچيده‌اي مانند سيستم ضد موشکي گنبد آهنين محافظت مي‌شود، جان سالم به در ببرد؟ با اين حال، حماس به کنار، چه کسي مي‌تواند تصور کند که فلسطيني‌ها در حال حاضر اجازه دارند هر نوع ارتش يا حتي يک نيروي دفاعي را به کار بگيرند؟ بنابراين تا زماني که فلسطيني‌ها نتوانند آزادانه خود را سازماندهي سياسي يا مسالمت‌آميز کنند و به کاسته شدن از اراضي و تعيين سرنوشت خود اعتراض کنند، اين چيزي است که براي ما باقي مي‌ماند.

اصلاً هيچ چيز قابل ستايشي در مورد ترور وجود ندارد و هيچ چيز براي توجيه آن نيز وجود ندارد. اما وقتي انسان‌ها به يأس و فراموشي مطلق تنزل پيدا مي‌کنند، تنها چيزهاي وحشتناکي را مي توان انتظار داشت.

منبع: هاوارد فرنچ در فارن پاليسي

 

 










ارسال دیدگاه

< / End-->