خطای پرهزینه بایدن

0
71

آرش نصیری مترجم: در جنگ، توجه به این نکته رایج است که هر چه مدت درگیری طولانی‌تر شود یا شدت آن بیشتر شود، مه غلیظ‌تر می‌شود و مانع از توافق عمومی بر روی مجموعه‌ای از موضوعات مشترک می‌گردد.

این اصل با بمباران بیمارستان عرب الاهلی غزه در روز سه‌شنبه با قدرت به تأیید رسید، رویدادی که در ساعاتی که بلافاصله پس از فاجعه رخ داد، ادعاهای ضد و نقیضی را برانگیخت و همچنین احساس خشم فزاینده‌ای را نسبت به مرگ احتمالی صدها نفر در پی داشت که بیشتر آن‌ها فلسطینی‌هایی بودند که می‌توان تصور کرد اکثر آن‌ها هیچ ارتباط مستقیمی با خود درگیری نداشتند.

ابتدا از اسرائیل و سپس ایالات متحده، به ویژه از جو بایدن، اظهارات سریعی دریافت شد که انفجاری که ویرانگر مجتمع بیمارستانی بود، محصول موشک شکست خورده‌ای بود که توسط گروه شبه‌نظامی فلسطینی مستقر در غزه به سمت اسرائیل شلیک شد  و نه حمله هوایی اسرائیل. طرف فلسطینی و حامیانش البته این را مستقیماً به گردن اسرائیل انداختند.

به هر حال برخی از سؤالات مهم برای هر دو طرف باقی مانده است. آیا اسرائیل حملات قبلی را به بیمارستان انجام داده است، یا همان طور که برخی ادعا کرده‌اند، قبل از بمباران، آن را تخلیه کرده است؟ و آیا تعداد تلفات این بیمارستان توسط حماس یا سایر احزاب فلسطینی افزایش یافته است تا ارزش تبلیغاتی آن به حداکثر برسد؟

با این حال، در این مورد، اظهارات بایدن مبنی بر اینکه اسرائیل مقصر حمله به بیمارستان نبود، احتمالاً برای عموم مردم کمتر از حد معمول متقاعد کننده است، زیرا بایدن از زمان حمله حماس که آغاز شد، به طور غیرمعمولی از اسرائیل حمایت کرد.

از نظر تاریخ اخیر، حمایت پرشور و محکم بایدن از اسرائیل به طرز عجیبی یادآور اظهارات شی جین پینگ رهبر چین در مورد دوستی نامحدود کشورش با روسیه در آستانه حمله مسکو به اوکراین است. هم‌ذات پنداری غیرمعمول شی با روسیه از نظر بسیاری حداقل یک خطای تاکتیکی جدی تلقی می‌شود.

حمایت احساسی بایدن از اسرائیل ممکن است به عنوان یک خطای پرهزینه برای ایالات متحده تلقی شود. دلیلش این نیست که تاکتیک‌های حماس به هیچ وجه عادلانه بوده است. آن‌ها چنین نبودند و جایی برای ابهام اخلاقی در مورد حملات سازمان یافته شبه نظامیان علیه روستاییان و اعضای کیبوتص وجود ندارد.

در عوض، این انتقاد بالقوه به دلیل عدم تمایل کامل بایدن تا کنون به بحث در مورد چگونگی نقشی که رفتار اسرائیل در قبال فلسطینی‌هایی که تحت کنترل مستقیم آن، یا در سرزمین‌های مورد مناقشه زندگی می‌کنند، در دامن زدن به خشونت در آن منطقه بوده است. دولت‌های پی‌درپی بنیامین نتانیاهو، نخست‌وزیر اسرائیل، بر گسترش مستمر شهرک‌های اسرائیلی در سرزمین‌هایی که فلسطینی‌ها ادعای آن را دارند، رهبری کرده‌اند و اعمال تقریباً مداوم خشونت‌ها، تبعیض‌ها و تحمیل‌های خودسرانه تحقیرآمیز علیه فلسطینی‌ها را مجاز دانسته‌اند.با این حال، حتی در دولت خود بایدن، برخی از دستیاران رئیس‌جمهوری از عدم امکان طرح چنین موضوعاتی در گفتگوهای داخلی در مورد سیاست ایالات متحده از زمان آغاز جنگ شکایت کرده‌اند.خسارتی که ممکن است در نتیجه این امر به ایالات متحده وارد شود، می تواند از دو جهت باشد. اولین مورد این است که در زمانی که خاورمیانه بیش از هر زمان دیگری به یک واسطه دیپلماتیک و صادق نیاز دارد، ایالات متحده بیش از پیش به عنوان یک طرفدار آشکار در درگیری‌های منطقه دیده می‌شود. بهترین کاری که بایدن تا کنون انجام داده این است که یک فراخوان مبهم برای خویشتن‌داری اسرائیل صادر کند.لازم به تذکر است که هیچکدام از این‌ها، نباید به عنوان توجیهی برای رویکرد حماس در انجام حملات گسترده علیه غیرنظامیان تلقی شود. با این حال، برای سال‌ها، اسرائیل و ایالات متحده مقاومت مسالمت‌آمیز فلسطینی‌ها را به طور فزاینده‌ای غیرممکن کرده‌اند. بنابراین منطقی است که انتظار داشته باشیم که به خشونت بیشتر و بیشتر منجر شود. این را پیتر بینارت در ستون اخیر خود در نیویورک تایمز با حساسیت و دقت فراوان توضیح داد. دومین منبع آسیب به ایالات متحده ارتباط نزدیکی با اولی دارد و به جایگاه دیپلماتیک واشنگتن هم در خاورمیانه و هم در کل جهان مربوط می‌شود. ناظران کمی به این موضوع توجه کرده‌اند که بزرگترین آسیب جانبی به ایالات متحده در خشونت اخیر بین اسرائیل و حماس به تصویر واشنگتن در جهان است. این بسیار بیشتر از خشمی است که قبلاً به طور گسترده نسبت به اسرائیل و ایالات متحده نشان داده شده بود که در روزهای اخیر در بسیاری از نقاط جهان عرب و اسلام مشاهده شده است. فراتر از این محدودیت‌های منطقه‌ای، شاید فوری‌ترین تأثیر آن حمایت در کشورهای جنوب جهانی از موضع ایالات متحده در درگیری بین روسیه و اوکراین باشد.نمودی از این تغییر پس از بمباران بیمارستان غزه مشاهده شد: با تغییر ناگهانی تمایل رهبران عرب مصر و اردن (دو تا از نزدیکترین شبه متحدان ایالات متحده در منطقه) و همچنین رئیس تشکیلات خودگردان فلسطین برای دیدار با بایدن پس از سفر او به اسرائیل. مطمئناً، به نظر می‌رسد که این جلسه با بمباران بیمارستان غیرممکن شده است.

حتی به طور اساسی‌تر، در سطحی که فراتر از نمادگرایی است، به نظر می‌رسد که احتمالا بایدن می‌خواست روی عبدالفتاح السیسی، رئیس جمهور مصر فشار بیاورد تا بیش از اجازه دادن به کشورش برای باز کردن کریدور کمک‌های بشردوستانه به غزه، کار کند. هدف گسترده‌تر و مهم‌تر این است که او تعداد زیادی از پناهندگان فلسطینی را به مصر بپذیرد. همین را می‌توان در مورد اردن نیز فرض کرد. اما برای چه هدفی و به چه قیمتی؟

اگر رئیس‌جمهوری ایالات متحده دیگر نتواند رهبران عرب را برای یک نشست گروهی گردهم آورد، آنگاه  این دستاورد که کشورهای آن‌ها به عنوان دریچه فرار از اسرائیل عمل کنند، غیرممکن به نظر می‌رسد.

به این دلیل که به نظر می‌رسد مصر، اردن و دیگر کشورهای همسایه به یک نتیجه قطعی در مورد دیپلماسی ایالات متحده در منطقه رسیده‌اند. هر زمان که بحرانی رخ می‌دهد، اولین و قوی‌ترین واکنش واشنگتن این است که به جای تلاش‌های شدید برای حل مشکلات اساسی سرسخت‌تر و پایدارتر منطقه به اسرائیل کمک کند، مشکلاتی که کشورهای عربی همسایه احساس می‌کنند مکرراً از آنها خواسته می‌شود تا برای آن‌ها هزینه کنند. اینکه جرقه بحران کنونی با خشم آشکار حماس آغاز شد، این واقعیت را تغییر نمی‌دهد.

اسرائیل با قول به نابودی کامل حماس پاسخ داده است و برخی از رهبران آن نه تنها از حماس بلکه از فلسطینیان غزه نیز به طور کلی به شیوه‌های غیرانسانی و افراطی صحبت کرده‌اند. حتی اگر کسی باشد که بگوید واکنش به حماس منصفانه است، ابزار و پیامدهای بعدی هدف قرار دادن این گروه بسیار مهم است. فاجعه بیمارستان به کنار، گفته می‌شود که اسرائیل در یک هفته بیشتر از بمب‌هایی که ایالات متحده در یک سال معمولی در طول جنگ طولانی‌مدت روی افغانستان پرتاب کرده است بر سر غزه فرود آورده است. علاوه بر آن، افغانستان به وسعت ایالت تگزاس ایالات متحده است، در حالی که نوار غزه با 2.5 میلیون ساکن، تقریباً به اندازه شهر لاس وگاس در ایالت نوادا است.

بمباران در این مقیاس، و همچنین دستور تخلیه شمال غزه و تصمیم اسرائیل برای قطع آب و برق غزه، با هدف تخلیه گسترده غزه از جمعیت فلسطینی همراه است، و این با یک امر گسترده‌تر همخوانی دارد. و هدف بلندمدت اسرائیل برای اشغال تدریجی یا تحت کنترل گرفتن سرزمین‌هایی که فلسطینی‌ها متعلق به خود می‌دانند و معمولاً در آن ساکن هستند. چه کسی می‌تواند باور کند پس از تخلیه از غزه،به فلسطینی‌ها اجازه داده می‌شود به سرزمین‌هایی که ادعا می‌کنند متعلق به خودشان است، برگردند؟

ایالات متحده مدت‌هاست که از راه حل دو کشوری برای مناقشه حمایت می‌کند. اما واقعیت این است که برای این هدف اندکی چیزی بیش‌ از سخن گفتن انجام نشده است و با هر بحرانی که رخ می‌دهد، واشنگتن بیشتر و بیشتر با اسرائیل همسو می شود. همانطور که در دیپلماسی عمومی احساسی بایدن مشاهده می‌شود، هرچه رفتار گروه‌های مبارز فلسطینی تهاجمی‌تر شود، این روند قوی‌تر می شود. در پایان باید سخن دیگری در مورد تاکتیک‌های حماس گفت. همانطور که این گروه به دلیل هدف قرار دادن غیرنظامیان اسرائیلی باید مورد پرسش قرار گیرد، این اتهام که حماس از مردم فلسطین به عنوان سپر انسانی در این درگیری استفاده می‌کند، ایرادات اساسی دارد.  مشکلی که در این اتهام وجود دارد این است که فلسطینیان در نهایت از کجا باید دفاع و مقاومت خود را سازماندهی کنند؟ همانطور که به طور گسترده اشاره شد، غزه یکی از پرجمعیت‌ترین مکان‌های روی زمین است. آیا می‌توان تصور کرد که حماس بتواند ستادی بر فراز زمین بسازد که بتواند از اولین نشانه تنش با اسرائیل که توسط قدرتمندترین کشور روی زمین مسلح شده و با سپرهای پیچیده‌ای مانند سیستم ضد موشکی گنبد آهنین محافظت می‌شود، جان سالم به در ببرد؟ با این حال، حماس به کنار، چه کسی می‌تواند تصور کند که فلسطینی‌ها در حال حاضر اجازه دارند هر نوع ارتش یا حتی یک نیروی دفاعی را به کار بگیرند؟ بنابراین تا زمانی که فلسطینی‌ها نتوانند آزادانه خود را سازماندهی سیاسی یا مسالمت‌آمیز کنند و به کاسته شدن از اراضی و تعیین سرنوشت خود اعتراض کنند، این چیزی است که برای ما باقی می‌ماند.

اصلاً هیچ چیز قابل ستایشی در مورد ترور وجود ندارد و هیچ چیز برای توجیه آن نیز وجود ندارد. اما وقتی انسان‌ها به یأس و فراموشی مطلق تنزل پیدا می‌کنند، تنها چیزهای وحشتناکی را می توان انتظار داشت.

منبع: هاوارد فرنچ در فارن پالیسی

 

 

ارسال دیدگاه

لطفا نظر خود را وارد کنید
لطفا نام خود را اینجا وارد کنید