سعید جمالی –کارشناس انرژی: کشورمان در حال حاضر با خشکسالی بیسابقهای مواجه است. اگرچه در دهههای گذشته نیز با شرایط مشابهی مواجه بودیم، اما تفاوت اصلی در تداوم خشکسالی است. در سالهای گذشته، سازهها و تأسیساتی با هدف افزایش پایداری منابع آبی طراحی و اجرا شدهاند که در اغلب موارد هم موفق بودهاند. زمانی که کشور پنج تا شش سال متوالی درگیر خشکسالی میشود، بهترین، دقیقترین تأسیسات و تجهیزات نیز دیگر قادر به تأمین نیازهای تعریفشده نخواهند بود. طی سالهای گذشته با تأکید بر رویکردهای عدالتمحور تلاش شده آب در دسترس همه قرار گیرد، اما از ابزارهای حاکمیتی برای کنترل مصرف غفلت شده است. این ابزارها شامل آموزش و پرورش، فرهنگسازی عمومی و ابزارهای قیمتی میشود. بنابراین زمانی که آب شهری و کشاورزی با قیمت بسیار پایین عرضه میشود، انگیزه و تمایلی برای مدیریت مصرف باقی نمیماند. بنابراین برای تولید محصولات خشک کشاورزی، آب بسیاری مصرف میشود که نسبت به استانداردهای جهانی بیشتر است و این روند به معنای ارزان بودن آب است و کشاورز به دنبال روشهای نوین کشاورزی نمیرود. از سوی دیگر در بخش شهری مشاهده میکنیم که سرانه مصرف آب ایرانی همانند کشورهایی که آب زیادی دارند است. دو شاخص اصلی سرانه منابع آب تجدید پذیر و سرانه مصرف آب وجود دارد. نسبت این دو شاخص نشان میدهد چه سهمی از منابع تجدیدپذیر مصرف میشود. این عدد در ایران به بیش از ۸۰ درصد رسیده، در حالی که استاندارد جهانی حدود ۴۰ درصد است. رسیدن به اعداد ۸۰ تا ۹۰ درصد به معنای ورود به مرز بحران است و نشان میدهد با کاهش بارش، کشور دچار چالش میشود. به عبارتی این وضعیت نوعی خشکسالی القایی است که خودمان آن را تشدید کردهایم. خشکسالی نیز دسته بندیهای متعددی دارد، نوعی خشکسالی هوا شناسی وجود دارد که بارشها کاهش پیدا میکند. در خشکسالی هیدرولوژیکی با کاهش بارشها چند ساله روان آبها کم میشوند. سپس خشکسالی کشاورزی را داریم که با کم شدن روان آبها محصولات کشاورزی کم میشوند و در مرحله بعدی خشکسالی اجتماعی رخ میدهد که جامعه متوجه اتفاقی که رخ داده میشود و ما اکنون در مرحله آخر قرار داریم. در این زمان تمرکز اصلی باید بر مدیریت مصرف باشد و مؤثرترین اقدام آموزش و فرهنگ سازی است.




