سعید قصابیان: علینقی عالیخانی (98-1307) وزیر اقتصاد ایران در فاصله سالهای 48-1341 است. وی یکی از تکنوکرات های برجسته ایرانی ست که در دو دوره وزارت او، ایران به رشد اقتصادی 11.5 درصدی همزمان با نرخ تورم 2.6 درصدی دست یافت؛ عملکرد درخشانی که پس از او در هیچ دولتی تکرار نشد. به همین دلیل خاطرات او ارزش مطالعه دارد. خاطراتی که طی پروژه تاریخ شفاهی دانشگاه هاروارد به کوشش حبیب لاجوردی مصاحبه، جمع آوری و منتشر شده است. در اینجا تلاش شده برداشت هائی از این کتاب را که میتواند برای مدیران و مهندسان امروز مفید باشد در چند بخش به صورت دنباله دار بازنویسی شوند. هر بار با یک موضوع.
درس امروز: آمار
الف) یکی از بزرگترین مشکلاتی که با آن روبرو شدم نبودن آمار بود. چرا که آمار بازرگانی خارجی کشور با فاصله بیش از سه سال منتشر میشد. در نتیجه برای گرفتن هرگونه تصمیمی امکان مراجعه به آمار وجود نداشت. راه حل اولی که بنظر میرسید ارزیابی موردهای خاص و تحقیق دقیق درباره آنها بود. به عنوان نمونه صنعت بافندگی کشور دچار رکود بسیار شدیدی بود. میشد با بازدید یک یا دو کارخانه، با جمع آوری مقداری آمار درباره میزان تولید، مقایسه تولید با سالهای پیش و غیره مقداری ایده کم و بیش صحیحی درباره وضع آن صنعت پیدا کرد. به عبارت دیگر با نوعی نمونه برداری سطحی و خیلی سریع میشد کار کرد. از طرف دیگر کسانی بودند که با آنها آشنائی چندین ساله داشتم و خودشان در بخش خصوصی بودند و میتوانستم از آنها خواهش بکنم به سئوالاتی که داشتم پاسخ بدهند یا اگر هم جوابش را نمیدانند از دیگران تحقیق بکنند و نتیجه را در اختیار من بگذارند. البته خطر این کار این بود که اینها منافع خود یا دوستانشان را در نظر بگیرند. تنها راه حلی که برای جلوگیری از این کار پیدا کردم این بود که همانند همین سؤالها را با کسانی که به کلی از آنها دور بودند میکردم و مقایسه میکردم میان همه این سؤالها. اگر روی هم رفته نتیجه پاسخ این گروههای متفاوت یکی بود، آن وقت احساس میکردم که کم و بیش نتیجه صحیح را گرفتهایم (راستی آزمائی). از این گذشته همانطوری که پیش از این اشاره کردم، کار یک سال و نیم من در اتاق بازرگانی هم به من اجازه داده بود که تا اندازهای آشنا به وضع بازرگانی و صنعتی کشور باشم و بتوانم براساس ملاقاتها و بررسی هائی که همکارانم و خودم میکردیم به نتیجه هائی برسم. روی این روش تدریجاً شروع کردم به نگارش و تدوین قسمته ای مختلف مقررات صادرات و واردات کشور.
ب) در واقع گمرک جزء وزارت بازرگانی بود که در وزارت اقتصاد (جدید) ادغام شده بود. در مرکز آمار بازرگانی متوجه شدم که رئیس آن مرکز مطلقاً نه سواد آماری دارد نه صلاحیت برای این کار. بنابراین او را بیکار کردم و معاون او را که به نام غلامرضا فرزانه پور بود که همیشه در آمار بازرگانی وزارت اقتصاد کار کرده بود به جای او گماردم و از آن روز به بعد دگرگونی پیش آمد و ما توانستیم تمام آن عقب افتادگی آمار را جبران کنیم. از گمرک خواستم که گزارش گمرکخانه های مهم کشور را سریعتر دریافت بکنم و هر پانزده روز یک آمار موقت پانزده روزه صادرات و واردات کشور را بدهند. این گمرکخانه ها، 90 درصد واردات و صادرات کشور را انجام میدادند.
به عبارت دیگر با تأخیر پانزده روز ما میدانستیم آمار صادرات و واردات کشور چیست و به این صورت تقریباً میتوانم بگویم که ما هر هفته در جریان وضع بازرگانی خارجی کشور بودیم. اما آمار قطعی صادرات و واردات کشور میبایست با فاصله چهل روز چاپ بشود.
به عبارت دیگر ما شروع به انتشار آمار بازرگانی خارجی خودمان به این روش کردیم و مثلاً در دهم خرداد هر سال آمار قطعی صادرات و واردات ایران در ماه فروردین همان سال چاپ شده در اختیار همگان بود. البته اینها مال زمان پیش از کامپیوتر بود. مایلم این نکته را ذکر بکنم که کسانی که می گویند چون کامپیوتر ندارند نتوانستند کار انجام بدهند اینها همهاش بهانه است برای اینکه انسانها تا پیش از کامپیوتر هم حاضر بودند خیلی برنامههای منظم و مفصل انجام بدهند. این کارها یواش یواش به وزارت اقتصاد یک سر و صورتی داد، یعنی آمار بازرگانی روشن شد.
درس آموخته 1: فقدان آمار مهمترین مانع برای تصمیم گیری مدیران است. برای به دست آوردن آمار از دو روش استفاده میشود. یکی از طریق نمونه برداری موردی (برای به دست آوردن جمع بندی اولیه) و دیگری جمع آوری آمار کامل و تحلیل دقیق آنها.
درس آموخته 2: راستی آزمائی اطلاعات جمع آوری شده به همان اندازه به دست آوردن آنها مهم است. یک روش جمع آوری اطلاعات از چند منبع است و مقایسه آنها.
درس آموخته 3: بهانه عدم دسترسی به کامپیوتر و نرم افرار و دیگر ابزار اداری و محاسباتی برای انجام ندادن وظایف محوله پذیرفتنی نیست.
ادامه دارد
کارشناس اقتصادی