بیعدالتی هیدرولیک یعنی ثروتمندان در برجها دوش میگیرند و کمدرآمدها در پایین شهر با سطل
نیما نوربخش-روزنامه نگار: پایتخت 13 میلیونی ایران، شهری که از دل کوه و دشت برخاسته تا مرکز تمدن و سیاست ایران باشد، حالا در آستانه غیرقابل زیست شدن قرار گرفته است. تهران، امروز در لبه بحرانیترین هشدار زیستمحیطی خود ایستاده است. اظهارات اخیر مقامات عالیرتبه نشان میدهد بحران آب از سطح یک چالش زیستمحیطی عبور کرده و به مسئلهای ملی، امنیتی و حتی سیاسی بدل شده است. به گزارش «نقش اقتصاد» رئیسجمهور مسعود پزشکیان هشدار داده: «اگر تا آذرماه باران نبارد، ناچار به جیرهبندی خواهیم شد و اگر باز هم نبارد، تهران را باید خالی کنیم.» این جمله، شبیه یک شوخی تلخ، حالا تیتر همه رسانههاست و موجی از نگرانی و پرسش را میان افکار عمومی برانگیخت. اما در پشت این هشدار، واقعیتی نهفته که دیگر نمیتوان از آن گریخت: تهران دارد خشک میشود.
بحرانی که از سالها پیش آغاز شد
تهران سالهاست با ناترازی آبی دستوپنجه نرم میکند؛ از مصرف بیرویه و فرونشست زمین تا فرسودگی شبکهای که قدمتش از صد سال هم فراتر رفته است. آمارهای رسمی نشان میدهد میزان بارندگی استان تهران در سال آبی 1404–1403 تنها 159 میلیمتر بوده؛ رقمی 42 درصد کمتر از میانگین درازمدت. مدیرکل آبفای تهران، محسن اردکانی، گفته ذخایر سدهای پنجگانه پایتخت به پایینترین سطح در چند دهه اخیر رسیده است. همزمان، گزارشهای میدانی از مناطق مختلف شهر نشان میدهد قطعهای شبانه چندساعته از اواخر تابستان تاکنون، واقعیتی پنهان اما جاری است؛ جیرهبندی خاموشی که دولت از بیان رسمی آن پرهیز دارد. وزیر نیرو، عباس علیآبادی با تأکید بر کاهش فشار تا حد صفر در شبها، به مردم توصیه کرده مخزن خانگی نصب کنند. این جمله شاید بیاهمیت به نظر برسد، اما معنایش ساده است: دولت نمیتواند آب برساند، مردم خودشان ذخیره کنند. در کشوری که میلیونها خانوار زیر خط فقر زندگی میکنند، این یعنی انتقال بحران از دولت به خانههای مردم. در سطح اقتصاد اجتماعی نیز، «خاموشی آب» هزینههای پنهانی دارد: از مخزن و پمپ گرفته تا آسیب به کسبوکارهای شبانه و بار روانی بر خانوادهها. در غیاب تعرفهگذاری بازدارنده و نظام پاداش برای کممصرفها، هیچ انگیزهای برای صرفهجویی واقعی شکل نمیگیرد.
پزشکیان؛ رئیسجمهوری در مقام هشداردهنده؟
مسعود پزشکیان با لحنی صادقانه و شاید ناامیدانه گفت: «اگر تا آذر باران نبارد باید تهران را خالی کنیم.» اما پرسش اینجاست: آیا رئیسجمهور باید هشدار بدهد یا بحران را مدیریت کند؟ زهرا نژادبهرام، عضو پیشین شورای شهر تهران، در گفتگو با اقتصادنیوز گفته است: «اگر چنین اظهارنظری بر پایه مشاوره کارشناسی بوده، مشاوره نادرستی است و اگر نظر شخصی رئیسجمهور است، باید دقیقتر بررسی کند. تهران را نمیتوان با یک جمله تخلیه کرد. این شهر 12 میلیون جمعیت دارد؛ مردم قرار است به کجا بروند؟» او معتقد است دولت به جای تهدید و هشدار، باید ستاد ملی بحران آب را فعال کند و میان وزارت نیرو، شهرداری و شورای شهر هماهنگی واقعی به وجود آورد: «در کوتاهمدت باید مصرف را کنترل و از هدررفت جلوگیری کرد، در میانمدت از آبهای جنوبی استفاده شود و در بلندمدت الگوی مصرف و رژیم کشت تغییر کند. اما هیچکدام از اینها بدون مدیریت ملی ممکن نیست.»
کرباسچی: تخلیه تهران شوخی است
غلامحسین کرباسچی، شهردار پیشین تهران، در گفتگو با ایلنا با صراحت گفته: «تخلیه تهران اصلاً معنا ندارد. حتی اگر جایی برای 10 میلیون نفر آماده شده باشد، در 15 روز نمیشود شهر را خالی کرد. این حرفها بیشتر شبیه شوخی است.» کرباسچی در ادامه از اختلاف میان شهرداری و استانداری تهران بر سر «حریم پایتخت» سخن گفته و آن را ریشه در منافع اقتصادی دانسته است: «کسی که اختیار توسعه حریم را دارد، در واقع کلید اقتصاد اطراف پایتخت را در دست گرفته است. کوچک یا بزرگ شدن حریم، به معنی میلیونها متر زمین و میلیاردها تومان سود یا ضرر است.» او تأکید دارد که تصمیمگیری درباره حریم تهران باید در سطح ملی انجام شود و نه در کشمکش میان مدیران محلی. از نظر او، تمرکز بر حریم زمانی معنا دارد که خود شهر در حال خشک شدن است.
مردم در بیاعتمادی، دولت در انفعال
اما شاید ریشه اصلی بحران، نه در آسمان خشک بلکه در زمین بیاعتماد است. حسین آخانی، استاد دانشگاه تهران و کنشگر محیطزیست، در گفتگو با رویداد 24 گفته است: «حدود 80 درصد جامعه ناراضیاند و دیگر به هشدارها توجه نمیکنند. اگر دولت اعتماد مردم را از دست بدهد، هیچ برنامه صرفهجوییای کار نمیکند.» او طرح تخلیه پایتخت را جوکی سیاسی دانسته و افزوده: «نمیتوان جمعیت تهران را به شمال یا جنوب فرستاد، چون آن مناطق هم آب ندارند. بحران آب سراسری است، نه محلی. راهحل فقط اصلاح الگوی جمعیتی و توقف بارگذاری جدید است.» آخانی از روندی به نام تخلیه تدریجی تهران سخن میگوید؛ یعنی همان تعطیلیهای مکرر بهدلیل آلودگی یا قطعی آب و برق که در واقع مانورهایی پنهان برای کاهش جمعیت روزانه پایتختاند. اما تا وقتی که سیاستهای توسعه و مهاجرت کنترل نشود، چنین اقدامات نمادینی نتیجهای جز تکرار بحران ندارد.
وقتی دولت بحران را به خانوادهها واگذار میکند
به گزارش «نقش اقتصاد»، تحلیلها از وضع کنونی تهران تصویری از «اقتصاد کمبود» ترسیم میکند: قطعهای شبانه شاید ظاهراً ارزانترین گزینه برای دولت باشد، اما هزینهاش را مردم میپردازند؛ از خرید پمپ و مخزن گرفته تا افت سلامت ناشی از آب ذخیرهشده در ظروف غیربهداشتی. در واقع، خاموشی آب به شکلی نامرئی طبقه آبدار و بیآب میسازد. از سوی دیگر، کاهش فشار بدون تعمیر نشتهای شبکه، بحران را به خانهها میبرد؛ پمپهای شخصی فشار معکوس ایجاد میکنند و آلودگی را به لولهها بازمیگردانند. نتیجه، بیعدالتی هیدرولیک است؛ ثروتمندان در برجها دوش میگیرند، کمدرآمدها در پایین شهر با سطل.
چرا هشدار «تخلیه» خطرناک است؟
طرح تخلیه تهران هرچند از منظر سیاسی ممکن است برای شوکآفرینی یا جلب توجه به بحران مطرح شده باشد، اما از نگاه جامعهشناختی خطرناک است. در جامعهای که سرمایهٔ اجتماعی پایین و نارضایتی عمومی بالاست، هشدارهای شدید میتواند به بیاعتمادی و حتی رفتارهای هیجانی دامن بزند. در شرایطی که نهادهای رسمی حتی دربارهٔ قطعهای شبانه اطلاعرسانی صادقانه نمیکنند، مردم ممکن است هشدارها را یا شوخی تلقی کنند یا با ترس و شایعه واکنش نشان دهند. نتیجه، هر دو حالت، فروپاشی اعتماد عمومی است؛ همانطور که حسین آخانی میگوید: «وقتی اعتماد از بین برود، حتی در بحران واقعی هم کسی حرف حاکمیت را باور نمیکند.»
تجربه جهان: مدیریت، نه هشدار
وقتی در سال 2018 شهر کیپتاون آفریقای جنوبی در آستانه «روز صفر» قرار گرفت، شهرداری با برنامهای شفاف نجات یافت: تعیین سقف مصرف 50 لیتر برای هر نفر، اعلام جدول سهمیه، آموزش عمومی و بازسازی شبکه. در سائوپائولو برزیل، تعرفه پلکانی موجب کاهش 30 درصدی مصرف شد. پرت در استرالیا با سرمایهگذاری بر آبشیرینکنها و بازچرخانی آب تصفیهشده، وابستگی به بارش را شکست. در همه این نمونهها، دولتها صادقانه با مردم سخن گفتند و اعتماد را سرمایه اصلی مدیریت بحران کردند. در ایران اما بحران آب اغلب در سکوت اداری و انکار رسمی سپری میشود.
از هشدار تا عمل؛ چه باید کرد؟
اکنون تهران در شرایطی ایستاده که هیچ راهحل فوری و معجزهآسایی وجود ندارد. اما میتوان و باید برای مدیریت علمی بحران آماده شد. موارد مهمی چون تشکیل ستاد ملی بحران آب با ریاست مستقیم رئیسجمهور، تدوین نقشه جیرهبندی شفاف و منطقهای، با سهمیه عادلانه، بازسازی شبکه فرسوده آب و مهار نشتهای 30 درصدی، اجرای تعرفههای بازدارنده برای پرمصرفها و حمایت از دهکهای پایین و در آخر آموزش عمومی و اطلاعرسانی شفاف به جای پنهانکاری. اما مهمتر از همه، بازسازی اعتماد از دسترفته است. مردم تنها زمانی صرفهجویی میکنند که احساس کنند دولت نیز در کنارشان ایستاده، نه در برابرشان. اگر اعتماد بازسازی نشود، حتی دقیقترین برنامهها روی کاغذ میماند.
تهران در آستانه حقیقت
به گزارش «نقش اقتصاد»، تهران امروز فقط از بیآبی رنج نمیبرد بلکه از بیبرنامگی و بیاعتمادی هم میسوزد. بحران آب چهره واقعی سیاست توسعهنیافته را آشکار کرده است؛ جایی که هشدار جای تصمیم را میگیرد و بحران به ابزاری برای نمایش بدل میشود. اگر پزشکیان بتواند از این هشدار جنجالی نقطه آغاز یک تصمیم ملی بسازد، شاید هنوز امیدی باقی مانده باشد. اما اگر این هشدار نیز مثل بسیاری از هشدارهای گذشته در هیاهوی سیاسی گم شود، باید پذیرفت که ما تنها در آستانه «تخلیه تهران» نیستیم بلکه در مسیر تخلیه اعتماد، منابع و آینده این سرزمین گام برمیداریم.




