محمود یزدانی-کارشناس محیط زیست: کشور در حالی از مرحله بحران آب عبور کرده و به وضعیت «فوقبحرانی» رسیده است که الگوی کشت و قوانین مرتبط با اصلاح الگوی مصرف آب بسیار دیر ابلاغ شده و در اجرا نیز نظارت کافی بر آن وجود ندارد. برای بررسی سیاستهای دولت ابتدا باید تعریف دقیقی از خشکسالی داشته باشیم؛ خشکسالی ناشی از کمبود بارندگی در سالهای متوالی است و یک فصل مرطوب بهتنهایی نمیتواند سفرههای زیرزمینی یا مخازن آبی را که در سالهای اخیر برداشت از آنها زیاد بوده را جبران کند. افزایش دما، تبخیر بالا و تکرار نامنظم بارندگیها همه دست به دست هم دادهاند تا ما وارد مقوله خشکسالی شویم؛ در واقع، کشور از مرحله چالش عبور کرده و به بحران و حتی فراتر از بحران رسیده است. عوامل متعددی در این بحران دخیل هستند؛ از تغییرات اقلیمی گرفته تا مدیریت ناکارآمد و تمرکز جمعیت در کلانشهرها؛ باید بپذیریم که ایران در کمربند گرم و خشک زمین قرار دارد و برخلاف تصور گذشته، اقلیم ما از ابتدا خشک بوده است. یک فصل پربارش نمیتواند کمبودهای عمیق منابع آبی را جبران کند. در گذشته نیز نیاکان ما این آگاهی را داشتند که کشور ما کمبارش و محدود در منابع آبی است، اما ما از تجربیات آنها در مدیریت آب استفاده نکردیم. یکی از مهمترین اقداماتی که باید زودتر انجام میشد، «ابلاغ الگوی کشت» بود زیرا کشوری که در بهرهبرداری کشاورزی ناکارآمد است، نباید همچنان از روشهای غرقآبی استفاده کند.
85 تا 90 درصد منابع آبی کشور در بخش کشاورزی مصرف میشود، درحالی که در کشورهای توسعهیافته این رقم حدود 30 درصد است و بیش از نیمی از منابع آب آن کشورها در صنعت به کار گرفته میشود. این مقایسه نشان میدهد که مدیریت ما در بهرهوری آب ناکارآمد بوده است. مدیریت ضعیف منابع و مصارف، افزایش مصرف محصولات آببر، نبود توازن در توزیع آب و اجرای ناقص الگوی کشت از مواردی که تأثیر در کمبود آب دارد.
باید در بخش خانگی هم فرهنگ مصرف اصلاح شود، میانگین بارش جهانی بین 800 تا 850 میلیمتر و در آسیا حدود 600 تا 650 میلیمتر است اما در ایران در خوشبینانهترین حالت بین 200 تا 250 میلیمتر بارش داریم که همین مقدار هم بهطور کامل محقق نشده است. ما 6 سال پیاپی خشکسالی را پشت سر گذاشتهایم بدون اینکه وارد دوره ترسالی شویم؛ در حالی که میانگین مصرف آب در جهان برای هر نفر حدود 70 لیتر در روز است، در ایران سرانه مصرف روزانه بیش از 250 لیتر است. دولت باید خیلی زودتر به سمت واقعیسازی قیمت آب و اعمال تعرفههای پلکانی میرفت؛ بهطوریکه مصرفکنندگان کممصرف هزینه کمتری بدهند و پرمصرفها چندبرابر پرداخت کنند. همچنین استفاده از ابزارهای بازدارنده قانونی و فرهنگسازی رسانهای باید همزمان انجام میشد. موضوع بعدی، لزوم انتقال پیام بحران به جامعه است. دستگاههای متولی نتوانستند بهخوبی خطر کمآبی را به مردم منتقل کنند.
حتی برخی دستگاههای اجرایی که باید 25 درصد از مصرف خود را کاهش میدادند، این کار را نکردند؛ درحالی که رئیسجمهور فضای سبز نهاد ریاستجمهوری را بهکلی حذف کرد، این الگو در سایر دستگاهها و شهرداریها تکرار نشد.
چمن نماد فضای سبز پرآب است، درحالیکه کشور ما با فقر آبی مواجه است. ما مخالف فضای سبز نیستیم، اما کشت چمن در اقلیم خشک کشور اشتباه است. برخی مدیران تصمیمگیرنده بحران آب را موقتی میدانند و میگویند «فردا درست میشود»، در حالی که این فردا هر روز دیرتر میرسد و بحران بزرگتر میشود.
اما درباره اینکه چرا دولتهای مختلف قانون اجرای الگوی کشت را به تعویق انداختند، باید گفت مجلس وقتی قانونی را تصویب میکند، دولتها موظف به اجرای آن هستند؛ وزارت جهاد کشاورزی باید سالانه درصدی از آبیاری غرقآبی را به آبیاری نوین تبدیل و از ظرفیت شرکتهای دانشبنیان برای مدیریت منابع آبی استفاده میکرد. وقتی این تکالیف انجام نمیشود، مجلس باید به عنوان نهاد ناظر ورود کند تا کشور به مرحله بحران نرسد.
حالا آیا ایران میتواند از همکاریهای منطقهای برای مدیریت منابع مشترک آبی استفاده کند؟ باید گفت بله، دیپلماسی آب از ضروریترین ابزارهای مدیریت منابع است که تا به امروز بخوبی اجرا نشده است. در موضوع حقآبه هیرمند، ما در دولتهای گذشته حقآبه 820 میلیون مترمکعبی داشتیم، اما این عدد به چهار میلیون مترمکعب کاهش یافت. با پیگیریهای دولت سیزدهم و مرحوم دکتر امیرعبداللهیان، میزان برداشت از منابع آبی تا حدود 300 میلیون مترمکعب افزایش یافت.
استفاده از دیپلماسی آب در حوضههای مرزی بهویژه در جنوبشرق کشور، میتواند کمک بزرگی باشد، هرچند کشورهای منطقه نیز درگیر بحران آب هستند؛ برای مثال، ترکیه کشوری پربارشتر از ماست اما آن هم با تغییرات اقلیمی مواجه است. ما تاکنون از ظرفیت دیپلماسی آب به شکل مطلوب استفاده نکردهایم.




