کامران ندری-اقتصاددان: در روزهایی که قیمت مواد غذایی ضروری، از جمله گوشت، پیوسته در حال افزایش است، مسئولان دولتی همچنان ترجیح میدهند درباره تأمین نهادهها و ثبات بازار صحبت کنند؛ اما از نگاه من، آنچه مردم تجربه میکنند واقعیتی کاملاً متفاوت است. اگر امروز به یک قصابی بروید و به او بگویید معاون اول رئیسجمهور اعلام کرده نهادههای دامی بهطور کامل تأمین شده، آیا قیمت را پایین میآورد؟ قطعاً نه. بازار به این اظهارات واکنش نشان نمیدهد، چون این سخنان ریشه در واقعیت اقتصادی ندارد. بهجای آنکه مسئولان چنین وعدههایی بدهند، بهتر است به اصلیترین مسألهای بپردازند که زندگی حقوقبگیران را در هم فشرده است: جبران حقوق و دستمزد. طی سالهای گذشته، موج تورم بیوقفه قدرت خرید میلیونها کارگر، کارمند و مستمریبگیر را فرسوده کرده است. تورم، همانگونه که سفره همه را کوچک میکند، بیشترین فشار را بر کسانی وارد میکند که درآمد ثابت دارند و امکان جبران کاهش ارزش پول را ندارند. عدالت حداقل اقتضا میکند وقتی قیمت کالاهای اساسی اوج میگیرد، حقوقها نیز متناسب با کاهش ارزش ریال افزایش یابد. این تجربه، نه در کشورهای پیشرفته، بلکه حتی در کشورهایی که ما بارها مدل اقتصادیشان را نقد کردهایم ـ مانند ترکیه، آرژانتین و برزیل ـ به شکلی بدیهی اجرا میشود. اما در ایران، با وجود تمام شعارهای عدالتمحور، سالهاست که حقوقها عملاً سرکوب شده است. در دولتهای روحانی، رئیسی و حالا در دولت پزشکیان، هیچگاه جبرانی متناسب با نرخ تورم صورت نگرفته است، در حالی که بخش بزرگی از همین تورم حاصل تصمیمهای نادرست سیاستگذاران بوده است. نتیجه روشن است: فقیرتر شدن میلیونها نفر، کوچک شدن طبقه متوسط و سقوط تدریجی آن به طبقه فرودست. ادامه این روند، جامعه را به دو طبقه واگرا تقسیم میکند؛ اقلیتی بسیار ثروتمند و اکثریتی گرفتار فقر. اگر قرار است از عدالت سخن بگوییم، نخستین قدم باید حمایت از طبقه حقوقبگیر و جلوگیری از فروریختن طبقه متوسط باشد، نه توزیع رانت یا افزایش قیمتها تحت عنوان واقعیسازی. در این میان، بیتفاوتی مسئولان نسبت به آثار ویرانگر تورم حیرتآور است. بهجای آنکه درباره معیشت کارمندان صحبت شود، سخن از کاهش ساعات کاری و ناکارآمدی نیروی کار به میان میآورند؛ این در حالی است که بسیاری از همین کارمندان زیر فشار تورم چندلایه و بدون هیچ پشتوانهای زندگی میکنند. نه رئیسجمهور، نه معاون اول و نه وزرا، هیچکدام به طور شفاف درباره بحران معیشت سخن نمیگویند. گویی مسئولیت اصلی خود را فراموش کردهاند. مسئله امروز جامعه این نیست که گوشت گوساله در بازار موجود هست یا نیست؛ مسئله این است که طبقه متوسط دیگر قدرت خرید آن را ندارد. مردم برای خرید حداقلهای زندگی در تنگنای جدیاند، و تا زمانی که نظام حقوق و دستمزد اصلاح نشود، هیچ وعدهای درباره تأمین کالا یا ثبات بازار نمیتواند این بحران را پنهان کند. طبقه متوسط ایران، که زمانی ستون فقرات اقتصادی و اجتماعی جامعه بود، امروز زیر بار تورم له میشود؛ و اگر سیاستگذار همچنان نسبت به این وضعیت بیاعتنا بماند، تبعات آن سالها ادامه خواهد داشت.




