نسیم ستوده-روزنامه نگار: تحریمهای بینالمللی، تورم بالای 40 درصد، فیلترینگ گسترده، بروکراسی طاقتفرسا، نبود قوانین شفاف و بهروز، کمبود سرمایهگذاری خطرپذیر و در نهایت موج مهاجرت بنیانگذاران وفعالان ازچالش های قابل توجه اکوسیستم نوآورانه ایست که دردهه 90 شمسی باشور وهیجان،درایران ،آغاز و امروز درآستانه فروپاشی قرار گرفته است.کارآفرینانی که بی انگیزه ودلسرد ازادامه فعالیت ،ظاهراً رفتن را بر ماندن ترجیح می دهند.
نه پول هست، نه قانون و نه اینترنت آزاد
درزمانه ای که جهان به سمت انقلاب صنعتی چهارم حرکت میکند و استارتآپها در بسیاری از کشورها به موتور اصلی رشد اقتصادی و اشتغالزایی تبدیل شدهاند اما بزرگترین ،مشکل استارتآپهای ایرانی، همچنان کمبود نقدینگی است. گزارشهای جهانی، ایران را در رتبه 99 دریافت اعتبار و تأمین مالی استارتآپها قرار میدهند؛ رتبهای که حتی از بسیاری کشورهای آفریقایی و آسیای میانه پایینتر است. صندوقهای خطرپذیر داخلی یا وجود ندارند یا محافظهکارانه عمل میکنند و ترجیح میدهند پولشان را در ملک و طلا بخوابانند تا آنکه در یک ایده نوآورانه با احتمال شکست بالا، سرمایه ای را تزریق نمایند. تسهیلات دولتی هم اگر وجود داشته باشد، در پیچ و خم بروکراسی و ضمانتنامههای سنگین، دفن میشود.
دراین حال ،مشکل فقط پول نیست. کسب و کارهای نوپا و استارتاپی با بوروکراسیهای پیچیده اداری و قانونی مواجهند که بسیار، زمانبر و هزینهزاست.
نبود قوانین شفاف و حمایتی، بیاعتمادی به نهادهای دولتی و ترس از ناپایداری فضای کسبوکار، انگیزه کارآفرینان را کاهش داده است. بسیاری از استارتاپها برای گرفتن مجوز باید شرایطی را بپذیرند که با واقعیتهای کاری آنها منطبق نیست و همین مسئله باعث میشود برخی از تیمها عطای فعالیت در داخل کشور را به لقایش ببخشند.
فیلترینگ و سرعت پایین اینترنت هم مزید بر علت شده است. وقتی دسترسی به AWS، گوگل کلاد، استرایپ، هاباسپات و صدها ابزار ضروری توسعه محصول قطع یا محدود باشد، عملاً استارتآپ دیجیتال ایرانی هم دلسرد ازادامه ، به تغییر نوع فعالیت ویا محل آن می اندیشد.
بسیاری از بنیانگذاران میگویند: ما با VPN کار میکنیم اما سرمایهگذار خارجی که نمیتواند با VPN قرارداد ببندد.
همچنین ،کمبود نیروهای متخصص در حوزههایی مانند فناوری اطلاعات، طراحی، بازاریابی و فروش، استارتاپها را با دشواریهای زیادی ،همراه کرده است. رقابت با شرکتهای بزرگتر که حقوق و مزایای بالاتری ارائه میدهند، کار را برای استارتاپها سختتر میکند. در نتیجه، بسیاری از نیروهای بااستعداد ترجیح میدهند در شرکتهای بزرگ یا حتی خارج از کشور فعالیت کنند.
فقدان مدیریت منابع و زمان نیز ازموانع این فعالانی است که اغلب تجربه کافی در مدیریت پروژهها و تیمها ندارند و همین مسئله میتواند منجر به اشتباهات در تخصیص منابع و اولویتبندی پروژهها شود.
ودرنهایت هم پای تحریمها و محدودیتهای اقتصادی بینالمللی به میان می آید که سوی دیگر این ماجراست، به گونه ای که این چالش ، دسترسی استارتاپهای ایرانی به بازارهای جهانی را محدود کرده است. بسیاری از پلتفرمهای بینالمللی برای تبلیغات، فروش یا جذب سرمایه در دسترس نیستند موضوعی که، توان رقابت استارتاپهای داخلی را کاهش میدهد.
دراین حال سرمایهگذاران استارتاپی، با تأکید بر لزوم بازنگری و تصویب قوانین مناسب، معتقدند نبود هماهنگی میان بخش خصوصی و دولتی، بروکراسیهای طاقتفرسا و شرایط دشوار اخذ مجوز ، موانعی جدی تر از تحریم های خارجی هستند که نه تنها روند رشد شرکتها را کند میکند بلکه خلاقیت و انگیزه کارآفرینان جوان را نیز از بین میبرد.
سرمایه های ازدست رفته
در کنار همه مشکلات اشاره شده، روند مهاجرت بنیانگذاران و نیروهای کلیدی استارتاپها به کشورهای دیگر، زنگ خطری جدی برای آینده اکوسیستم نوآوری ایران است.
آمار رسمی وجود ندارد، اما شواهد غیررسمی، تکاندهنده است. گزارش رصدخانه مهاجرت ایران، نشان میدهد 67 درصد نیروهای متخصص شرکتهای دانشبنیان وارد فرآیند مهاجرت شدهاند. پلتفرمهای فریلنسری داخلی اعلام کردهاند بیش از 25 درصد تیمهای سابقشان اکنون از خارج از کشور فعالیت میکنند.
گزارشهایی از نهادهای بینالمللی مانند OECD نیز از رشد مهاجرت نخبگان ایرانی در حوزه فناوری خبر میدهد. بر اساس این گزارشها، ایران جزو پنج کشور نخست از نظر شدت فرار مغزها در دستهبندی کشورهای در حال توسعه است.
مقصدهای اصلی ترکیه، امارات، کانادا، آلمان و هلند هستند؛ کشورهایی که برنامههای ویژه ویزای استارتآپی دارند و در کمتر از شش ماه میتوانند یک تیم را با تمام اعضای خانواده اسکان دهند و سرمایه اولیه هم تزریق کنند. در مقابل، در ایران حتی ثبت یک شرکت فینتک گاهی دو سال طول میکشد و معلوم نیست در نهایت مجوز بدهند یا نه.
درمجموع گزارشهای مختلف نشان میدهد درصد بالایی از نیروهای متخصص و اصلی شرکتهای دانشبنیان مهاجرت نموده ویا آنکه وارد فرآیند آن شدهاند. مهاجرتهایی که نه تنها به کاهش نوآوری و کارآفرینی در داخل کشور منجر میشود بلکه سرمایههای انسانی و مالی قابل توجهی را نیز از دسترس اقتصاد ملی خارج میکند.واضح آنکه موج این نوع از مهاجرت ها نهفقط به معنای کوچ افراد، بلکه به معنای کوچ ایدهها، سرمایهها، فناوری و شاید مهمتر از همه، امید است.
آیا امیدی به بازگشت یا ماندگاری هست؟
دلایل مهاجرت کارآفرینان ایرانی متعدد است؛ از تحولات اقتصادی و نوسانات ارزی گرفته تا بروکراسیهای سخت و سنگین، نبود حمایتهای مالی و سرمایهگذاری، و محدودیتهای اینترنتی و فیلترینگ از عمده ترین عوامل انتخاب گزینه خروج از ایران است.
توجیه غالب کارآفرینانی که مهاجرت را انتخاب می کنند آن است که مشکل اصلی ،بیاعتمادی است. هیچ سرمایهگذاری خارجی ،نمی پذیرد با شرکتی کار کند که سرورش روی هتزنر است، اما حتی نمیتواند بهصورت پایدار به آن وصل شود.
دیدگاه این استارتاپ ها آن است که ادامه فعالیت در چنین شرایطی دشوار وغالباً غیرممکن است و برای حفظ کیفیت خدمات و جذب سرمایه مجبور به مهاجرت هستند.
حال آنکه تأثیرات منفی چنین تصمیمی هم بر اکوسیستم استارتاپی ایران، بسیار گسترده است. بطوری که تضعیف اقتصاد دیجیتال، فقط گوشه ای ازاین پیامدها محسوب می شود.هر کارآفرینی که مهاجرت میکند، همراه با فناوری ،شبکه، تجربه، اشتغالزایی و الهامبخشی را نیز با خود میبرد ،و این مسئله میتواند رقابتپذیری ایران را در سطح منطقهای و جهانی کاهش دهد.
براین اساس ،تأکید برآن است که اگر اقدام فوری نشود تا پنج سال آینده بخش بزرگی از استارتآپهای باقیمانده هم مهاجرت خواهند کرد یا تعطیل میشوند.رفع کامل محدودیتهای اینترنتی و دسترسی پایدار به ابزارهای جهانی، تدوین قانون جامع حمایت از استارتآپها ،ایجاد صندوقهای خطرپذیر واقعی، ثبات در سیاستگذاری اقتصادی و کاهش نوسانات ارزی از راهکارهایی است که برای عبور،ازاین بحران ،ارائه می شود.
چه بسا چنانچه سیاستگذاران، هنوز هم باور وتمایلی به اقتصاد دانشبنیان ،دارند، زمان بسیار کوتاهی برای اثبات آن ، باقی مانده است.
همگام با تغییرات جهانی،حرکت کنیم
آنچه امروز در اکوسیستم استارتاپی ایران مشاهده میشود، تصویری دوگانه است؛ ازتیمهای جوان و پرانرژی که با امید و انگیزه وارد میدان شدهاند و از سوی دیگر، موانع و مشکلاتی که آنان را به سمت مهاجرت سوق میدهد. گرچه برخی از استارتاپها همچنان به فعالیت در داخل کشور ،پایبند هستند ،اما بسیاری ،هم ترجیح دادهاند ادامه این مسیر را در کشورهای دیگر،تجربه کنند.
دراین میان ، آنچه واقعیت دارد ظرفیتهای انسانی و علمی بالای کشوراست . قابلیت ها وتوانمندی هایی که اگر به درستی مدیریت و حمایت شوند، موتور محرک اقتصاد کشور، می شوند. قطعاًاستارتاپها با ماهیت نوآورانه خود میتوانند در کمترین زمان ممکن، شغل ایجاد کنند و رونق اقتصادی به همراه آورند. اما برای تحقق این هدف،ضروری است که موانع موجود برطرف،رویکردها متحول و قوانین و ساختارهای اقتصادی کشور، همگام با تغییرات جهانی بهروزرسانی شوند.




