ابراهیم سماوی-تحلیلگر بازار سرمایه: وقتی نرخ بهره بسیار بالا باشد، جذابیت بازار سرمایه کاهش مییابد. واگر بازار سرمایه مانند سالهای قبل همگام با بازارهای موازی رشد نکند جا ماندگی بازار سرمایه از رالی طلا و دلار اتفاق میافتد. تأکید اصلی بر این است که بازار اولِ سرمایه، یعنی حوزه عرضههای اولیه میتواند رشد قابل توجهی تجربه کند و با پذیرش شرکتهای جدید، ارزش بازار روز افزایش یابد. هر چند ما در سال 1399 سابقه نزدیک شدن به ارزش حدود 400 میلیارد دلار را داشتیم؛ در شرایطی که حجم نقدینگی به سمت بازار آمده بود و بسیاری از شرکتهایی که اکنون در بازار حضور دارند آن موقع هنوز پذیرش نشده بودند. اگر امروز نیز پذیرشهای جدید انجام شود و حمایتهای واقعی که رئیس سازمان بورس و وزیر اقتصاد بر آن تأکید کردند، عملی شود و اعتماد ازدسترفته به بازار سرمایه بازیابی شود، به نظر من رسیدن به محدوده 300 تا 400 میلیارد دلار دور از دسترس نیست. در ایران به دلیل تحریمها، آمارهای دقیق درباره تولید ناخالص داخلی ایران بهطور کامل گزارش نمیشود. بخشی از فروشها در اقتصادِ اصطلاحاً دایره غیررسمی انجام میشود و دادههای آن در دسترس نیست؛ بنابراین مقایسه این شاخص با کشورهای پیشرفته کار آسانی نیست. در سالهای 92، 98 و 99 رشد بازار سرمایه متناسب با رشد تولید ناخالص داخلی نبود بلکه حجم نقدینگی وارد بازار سرمایه شده بود. بیشترین رشدی که داشت، رشد اسمی بود و همپای بازارهای موازی بهویژه ارز بود. به همین دلیل نمیتوان نسبت ارزش بازار به تولید ناخالص داخلی را مانند اقتصادهای توسعهیافته تحلیل کرد. نباید شرایط امروز را با سال 1399 که دوران شیدایی بورس بود مقایسه کرد. الان نسبت به سال 1401 وضعیت اقبال بهتر شده است. اگر چند عرضه اولیه موفق داشته باشیم و شرکتهای ارزنده هم پذیرش شوند، میتوانیم به ورود نقدینگی به سمت عرضه اولیه امیدوار باشیم. اما اگر عرضه اولیهها موفق نباشند و بازار استقبال کمی از آنها بکند، طبیعتاً تقاضا از سطح فعلی نیز پایینتر خواهد آمد. یکی از موضوعات مهمی که در همایش بازار سرمایه مطرح شد، ضرورت طراحی ابزارهای مالی مبتنی بر ارز است. بخش زیادی از درآمدهای مازاد بر مصرف خانوارها به سمت حوزههای غیرمولد مثل طلا، سکه و املاک رفته که البته مردم هم حق دارند و هدفشان فقط حفظ ارزش پول است. اگر در بازار سرمایه، صندوقها و ابزارهای تأمین مالی مبتنی بر ارز طراحی شود، مردم میتوانند مشابه سپردههای بانکی، با خاطری آسوده بازده متناسب دریافت کنند. چند نوع اوراق مبتنی بر ارز در بازار سرمایه منتشر شده و مردم باید با این ابزارها آشنا شوند. همانطور که صندوقهای کالایی و صندوقهای طلا در 2 سال اخیر هم از نظر تعداد و هم از نظر ارزش رشد چشمگیر داشتند، ابزارهای ارزی نیز میتوانند نقشآفرین باشند. اما به طور کلی بازار سرمایه باید جذابیت داشته باشد. وقتی نرخ بهره بسیار بالا باشد، جذابیت بازار سرمایه کاهش مییابد. اگر بازار سرمایه مانند سالهای قبل همگام با بازارهای موازی رشد نکند جا ماندگی بازار سرمایه از رالی طلا و دلار اتفاق میافتد. اتفاق مثبت این دوره این است که دولت توجه بیشتری به بازار سرمایه نشان میدهد. اگر سهم بازار سرمایه و مجموع بازار پول و مبتنی بر تأمین مالی را با کشورهای پیشرفته مقایسه کنیم، سهم ایران بسیار پایینتر است. حدود 10 سال پیش سهم ایران سهم تکرقمی بود، اما هنوز هم جا دارد و این سهم از کل بازار سرمایه و تأمین مالی باید به 60 تا 70 درصد برسد. در اواخر دهه 80 و اوایل دهه 90 بانکهایی ایجاد شدند که با مشکل ناترازی روبه رو بودند، اما بانک مرکزی به آنها توجه ویژه کرد. در اقتصادهای پیشرفته حدود 70 درصد تأمین مالی از بازار سرمایه انجام میشود، در حالیکه در ایران این رقم بین 10 تا 20 درصد است؛ بنابراین جای رشد بسیار زیادی وجود دارد و سیاستگذار هم به این موضوع پی برده است. البته به صورت قطعی نمیتوان به این آمار اتکا کرد. این آمار اگرچه نسبت به گذشته رشد داشت، اما نباید آن را بیش از حد بزرگ جلوه داد. آمار روزانه و هفتگی فعالان واقعی بازار بسیار کمتر است. هر زمان که بازارها وارد دوره رونق میشوند، گردش معاملات افزایش مییابد؛ چه بازارهای زیرزمینی رمزارزها باشد، چه طلا و دلار و چه بازار سرمایه. روند رشد قیمتها معمولاً مشارکت و گردش را بالا میبرد. پس این آمارها چندان قابلیت مقایسه ندارد و بستگی به رشد و رونق آن بازار دارد. همانطور که درباره شاخص وارن بافت اشاره کردم، این محدوده در آخرین اندازهگیریها کمتر از 100 درصد بود. اما در این میان دو موضوع پیش میآید؛ نخست کارایی شاخص است که از بین رفته؛ دوم اینکه آمارهای رسمیمان به خاطر تحریم چندان قابلیت اتکا ندارد. تحریمها باعث شده تولید ناخالص داخلی که اعلام میشود با تولید ناخالص داخلی که در بخش واقعی اقتصاد اتفاق میافتد، متفاوت باشد؛ بنابراین عددی که بهعنوان GDP اعلام میشود الزماً با واقعیت اقتصاد منطبق نیست و محاسبه این نسبت را دشوار میکند.




